۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبه

درخت بی بار سایه دارد روشنفکر بیعار چه دارد؟


شبانه درس میخواندم و روز کارگری میکردم سخت و توانفرسا... آنزمان اوج فعالیت توده ایها بود و من٬جوانکی بودم و برادرم که بعدها حاجی شد از اعضای رده بالای حزب کمونیست که با او در این مورد تضاد عقیده هم داشتم. موقعیت آنروزها بگونه ای نبود که بشود از کمونیست انتقاد کرد در تمام دنیا رواج داشت و بیشتر محبوب جوانان بود و خلاصه آقای لنین کعبه آمال همه ی مردم بخصوص طبقه محروم بود که الا ماشاالله کشور ما همیشه از این طبقه اشباع است. من به برادر ارشدم عرض میکردم که بزرگوار٬ خر داغ میکنند! از کباب خبری نیست و یک روز برادر بیچاره من در روزنامه کثیر الانتشار و به مد آن روز نوشت: بدینوسیله (که بعد متوجه شدم وسیله اش چه بود) از حزب منحله توده برکناری و انزجار خودم را اعلام میدارم. راستش ما خانواده فقیری بودیم مثل اکثر خانواده های شهرمان و برادر من نه دست داشت که بر سر زند نه پا که بر در زند و بعد که از حزب استعفا داد٬ شهرداری با وجود این که به بیسوادان پارتی دار پست و مقام میداد به برادر تحصیل کرده و شاعر من آن هم از روی لطف و بعنوان جایزه مقام رسمی باغبانی را اعطا کرد که با تلاش مستمر خودش رسید به بازرس ساختمان و لفت و لیس کردن و سرانجام آن کمونیست دو آتشه دیروز شد حاج آقا! و به قول مادر خدا بیامرزم من بدبخت از ریشه ای دیگر و تباری دیگر بودم! که زرنگی برادرم را نداشتم که با رسیدن به کوره سوادی هیچ کس به حسابم نیاورد و بعد از بیست سال به قول طلبه ها دود چراغ خوردن درآمدم به اندازه نان و آب روزمره ام هم نشد و همیشه از خجالت باز هم به قول مادرم باید قربیل جلو صورتم بگیرم که در برابر خواسته های خانواده کمتر شرم ببرم
حالا چرا این ها را نوشتم
راستش دلم میخواست از آقای مسعود بهنود که اخیرا فرمایشاتی داشته اند بپرسم چرا شما به واسطه موقعیت و شهرت و سرشناس بودن بین مردم و داشتن قلم خوب و مطالعات فراوان و صاحب آثار و نوشته های فراوان بودن احساس مسئولیت نکرده و برای دگرگون شدن جامعه خرافات زده ایران با سحر قلم و جادوی کلام نمیکوشید تا این دین و بخصوص مذهب ویرانگر شیعی را و از مغز و روح انسان های اسیر در زنجیر خرافات غبار روبی بفرمائید؟! اما یادم آمد که این آقا در مصاحبه اشان فرموده بودند که من حتا به بچه هایم هم نصیحت نمیکنم و بخودم گفتم پس تو چه انتظاری از ایشان داری که برای تنویر افکار مردم وطنمان دست به قلم ببرد؟ اینان در بستر عافیت خفته و نان به نرخ روز خورند و دامن از ورطه ها کشند...


 گفتم که فعلگی میکردم و البته هر جا و به وسیله هر صاحب کاری که به کار گرفته میشدم٬ بله یکروز در شرکتی که کندن جای لوله های نمیدانم آب گاز یا فاضلاب شهری را کنترات گرفته بود به حفاری مشغول بودم که به یک قطعه سیمان برخوردم بسیار سخت بود و دم کلنگ به آن بی تاثیر! ماجرا را به سر کارگر گفتم و او قلم چکشی دستم داد و گفت: تکه تکه و ذره ذره از سیمان بتراش تا از این قسمت عبور کنی و سرانجام به هر سختی و با تاول زدن کف دستم از آن گذشتم و امروز با یادآوری این خاطره به این فکر کردم که شاید ذهن مردم ما منجمدتر و سخت تر از آن سیمان نباشد و نه توان روشنفکران ما از جمله آقای بهنود کمتر از آن قلم و تیشه که بر سله ی سخت خرافات مردممان بی اثر باشد اما چرا کسی همت نمیکند؟ فقط غیرت٬ شهامت٬ قانع بودن و با شرف بودن لازم است تا پیشگام شد و به کندن ذره ذره این صخره از روح مردم پرداخت تا حسین مظلوم دروغین٬ کثافتش از ذهن مردم پاک شود٬ تا کسی برای رقیه و سکینه و فاطمه یعنی فرزندان دشمنان قسم خورده ما ایرانی ها گریه نکند تا کسی برای دشمنش تکیه بر پا نکند و عزاداری ننماید... و این امر مهمی است که تا به منصه ظهور نرسد٬ تا این زنگار از روان مردم ما پاک نشود از غوطه خوردن در این جهل سنگین نجات نخواهیم یافت و دین فروشان از این جهالت بهره برده و از گرده ما مردم پائین نخواهند آمد کافیست مردم آگاه شوند محصول کار این اجنبی پرستان مفت خوار٬ اشاعه دروغ و نیرنگ و تزویر است برای سو استفاده از زحمات مردم و امروزه٬ چپاول وغارت ثروت ملی ما
به ثروت باد آورده هزاران مثلا روحانی مسلط بر مردم ایران نگاه کنید و این را ذره ذره مثل کندن سیمان سخت به یاد مردم بیاورید و امیدوار باشیم که موثر خواهد بود باور کنیم اگر ما تا بن دندان مسلح شویم یا که هر شیخ را به درختی آویزان کنیم٬ اگر نظامی دیگر بر پا سازیم ولی روان مردم از خرافات دینی پالایش نشود این دیو سیرتان دین کار با لباسی تازه باز میگردند و با استفاده از خرافات جای گرفته در عمق ذهن ما مردم تسلط دوباره خود را احیا خواهند کرد این ها را باید در حضور خودشان به مردم شناساند باید به مردم گفت بگو مرگ بر یاد و نام محمد و علی و حسن و حسین و ببین هیچ نخواهد شد جز این که به آرامش روح خواهی رسید.. و اگر چنین باشد دیگر لزومی ندارد مرگ بر خامنه ای سرداد چون ریشه اگر خشکید پس از مدت کوتاهی شاخ و برگ پژمرده شده و فرو خواهد ریخت اما اگر درخت هرس شود شاخ و برگ و جوانه ی نو خواهد زد
آقای بهنود٬ من فکر میکنم که شما درد را بدرستی میدانی پس لطفا خودت را به تجاهل نزن. مثل سروش بی غیرت روشنفکر نما دعای ابو حمزه ثمالی را بگونه ای دیگر تفسیر نکن چون هدایت مردم به سمت نهضت سبز و راه امید سبز و زرد و قرمز و آبی همان هرس کردن درخت فساد است و رشد و نما دادن فرهنگ عزاداری و تکیه زدن و حسین حسین کردن و عقب ماندگی و فنا..
آقای بهنود٬ فراموش نکنید که شر فاسد را مطلقا نمی توان به افسد درمان کرد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر