۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

"نه به خشونت" مسالمت در برابر استبداد!

راستش تا مردم ما به تشک گرم و نرم و آغوش زنی و نان خشخاشی و کله پاچه و تفریحی آن چنانی کنار منقل و گاهی هم دور از چشم اغیار دمی به خمره زدنی داشته باشند و بزر گترین اقدام انقلابیشان خرده فرمایشات خوانده و شنیده از این طرف و آن طرف باشد و سفارششان به اهل و عیال آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه هرگز نخواهیم توانست حرکتی در جهت رهائی از چنگ و دندان انواع و اقسام دیکتاتوری داشته باشیم
قصد سرزنش خود و به قولی خود زنی نیست٬ ما ملت شریف ایران چه بپذیریم چه نه متاسفانه از کمی غیرت و کاستی شعور برخورداریم ما گرفتار خرافات هستیم و همین امر موجب شده ترسو هم باشیم و هر حرکت اجتماعی ما نیز به حرکت نخ های عروسک گردان وصل باشد. فریبمان میدهند و ما عبرت نمیگیریم به نام این و آن سوارمان میشوند برایشان عزاداری میکنیم به ناموسمان تجاوز میکنند کم کم برایمان عادت میشود بجای این که دشمن را بشناسیم و با تمام توان به مقابله اش بلند شویم با خودمان ستیز میکنیم بیگانه پرست شده ایم تاریخ را نمیخوانیم از شیادانی که برایمان تاریخ میسازند تبعیت میکنیم دم از مدارا و عدم خشونت میزنیم در حالی که با "خشونت" تمام ما را سر کوب میکنند آقای کدیور فرار کرده و با چسبیدن به بیضه اسلام در دیار کفر دم از روش مسالمت جویانه میزند و کمکهای خارجی را غیر ضروری و حتی مضر میشمارد
رضا خان با قدرت انگلیسی ها و کارگردانی آیرونساید سر کار آمد ولی گلی به گوشه جمال چرکش که هرچه بود ما را از یک ویران کده به مردمی دگرگون شده و باب طبع روز تبدیل کرد ولی خمینی فاسد که باز با کمک همین سرویس های اطلاعاتی خارجی روی کار آمد و تبلیغ شبانه روزی بی بی سی را اگر فراموش نکرده باشیم دم خروسی بود که از زیر عبای این ابلیس بیرون زده بود٬ بدترین ننگین ترین خفت بار ترین دوران ظلم و دیکتاتوری را به کشور و ملت ایران مستولی کرد که حتی با توجه به تاریخ کنونی و سیر ترقی و پیشرفت انسان دورانی سیاه تر از دوران قاجاریه را برای ما رقم زده و اسلامی را بر ما تحمیل کرده اند که از آغاز تاریخ مصرفش گذشته و جنس فاسد به ما قالب شد و مسموم شدیم و بیش از 1400سال مسمومیت را در خونمان حفظ کردیم و هنوز هم عکس حضرت عباس را روی دیوار مستراح میبینیم و الله و محمد را روی پوست گوساله و دنبال تخته کشتی نوح هستیم که رویش نوشته شده الله و محمد و علی فاطمه حسن و حسین... خوب ما ملت با این مسمومیت شدید که حداقل در این دوران کمی گنه گنه نمیخوریم تا این کثافت ها را بالا آورده و معده شعور را پاک کنیم قابل سرزنش هستیم یا خیر؟ ملتی که در خرافه دست و پا میزند و راه های اعتراض مسالمت آمیز بر جلاد را جستجو میکند یا در این راه امر بر طیف دیگری که اقسارش را میگیرد شده قابل فحش خواهر ومادر خوردن هست یا نیست؟ عزیزان فحش خواهر و مادر حرف است این جنایتکاران این فحش ها را عملا روی ما تجربه کردند دخترانمان را اول گائیدند بعد اعدام کردند به جوانانمان تجاوز کردند و ببه دارشان کشیدند دست و پای دانشجویان را بستند و از پشت بام به زمین پرتابشان کردند و کشتند و همه اینها را به نام اسلام بر ما روا داشتند... اسلام کثافت آفت جان ما مردم است باید مانند کلام بر آمده از خودش با او برخورد کرد هرگاه به دشمن رسیدید بزنید گردن هایشان را چرا ما گردن کلفت این خوک های اسلامی را نزنیم؟ البته با پوزش از خوک که با آخوند و متابعان کور اسلام یکی گفتمش
ما مردم برای رهائی از دست آخوند های دیکتاتور برای نجات از چنگال اسلام ناب گه در گه محمدی نیاز به ابراز شدیدترین و خونین ترین خشونت ها را داریم. یکروز تداوم حکومت ننگین مردکش نامرد پرور این حیوانات عمامه به سر و مکلاهای کاسه لیس و آتش بیار معرکه اش٬ به مراتب ویران کننده تر و غیرقابل جبران تر است از آثار خشونت و قیام مردم بر علیه کلیت "جمهوری اسلامی". باید جان بدهیم و جان بگیریم باید با کشور های دیگر که به مخالفان رژیم آخوندی کمک میکنند مذاکره کنیم قبل از این که بخواهند مثل عراق و افغانستان ما را اشغال کنند از آن ها طلب یاری کنیم هیچ اجنبی برای ملت ایران خطرناکتر از این حکومت اجنبی نیست ما ایرانی هستیم ما به ایران تعلق داریم با تمام کشور ها دوستیم دشمن هیچ ملتی نیستیم حتی با عرب ها سر ستیز نداریم باید اول مشی ایرانی بودن را انتخاب کنیم از خشتک اسلام و بوی تعفنش دور شویم درک داشته باشیم که فلسطین و اسرائیل امورشان به خودشان مربوط است و سرمایه ایرانی نباید صرف گروه های تروریستی بشود که صرفا آن ها را برای مقابله با مبارزات مردم ایران در آب نمک نگه داشته اند وقتی ابزار این رژیم برای تحمیق مردم محروم و خرافی اسلام است این ابزار که خون پاک جوانانمان بر آن زنگار بسته را به مردم معرفی کنید آن چه این جنایت کاران تبلیغ میکنند با تمام وجود تقبح کنید و از هرگونه ابراز مسالمت با این نظام خود داری کنید روی سخنم با اقشار عظیم مردم ایران است با روشنفکرانیست که لازم است دیگر از گذشته خود برگردند و با مردم همداستان شوند و با هر هنری که دارند مردم را تشویق و تشجیع کنند که با این حکومت بجنگند با اسلام انسان کش ستیزه کنند از دخالت در امور مملکت سیاست و مال و ناموسشان کنارش بزنند و علت این توصیه را نیز برای مردم شرح دهند اندیشمندان با این کار خود هم خود به بزرگی میرسند و هم ایران را به جایگاهی که لایق آنست میرسانند.

۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

رفسنجانی خامنه ای موسوی کروبی٬ جنبش سبز و از این حرفها...

حذف یارانه حرکت خوبی بود که باید از خیلی پیشترها اعمال میشد چون آنقدر که قشر مرفه از این یارانه سود برد طبقه متوسط وپائین جامعه از آن بهره مند نشد اما جان مطلب این جاست که چه کسی و با چه هدفی دست به این اقدام زده.. در زمان منصور خلیفه عباسی٬ حکومت تصمیم گرفت دور بغداد را دیوار بکشد ولی پولی موجود نبود و نمیشد از مردم هم مطالبه پول کرد منصور آمد و اعلام کرد برای کمک به مردم به هریک از افراد یک سکه نقره داده میشود! و برای این کار شروع کردند به سرشماری طبعا! مردم مسلمان برای دریافت سکه نقره بیشتر تعداد عائله خود را اضافی اعلام کردند و بر سر در هر خانه پلاکی زده شد و به تعداد افراداعلام شده به هر خانواده سکه نقره پرداخت کردند. مدت کوتاهی گذشت و خلیفه اعلام کرد برای حفاظت شهر از حمله دشمن باید دور شهر دیوار بکشیم و برای این کار همیاری مردم لازم است و هرخانواده به تعداد نفراتی که آمار داده بایستی سکه "طلا" به حکومت پرداخت نماید و احمدی نژاد دقیقا چنین کرد! از این جیبش صد تومان در آورد تا در جیب دیگرش صد هزار تومان بریزد ازکجا؟ از سفره بی نان مردم برای دزدی بیشتر برای تاراج هستی ملت ایران برای تامین خرج تجملات آخوند ها و آقا زاده هایشان.
یک مورد روشن هرچند کوچک به نظر برسد٬ بعضی از خانواده هاشمی رفسنجانی به میل یا اجبار در خارج بسر میبرند یا مرتب سفر میکنند و راستش قانون گریزی میکنند فکر میکنید آقازاده و بستگانشان مثل جوانانی که به علت بیکاری ترس از شکنجه و اعدام به خارج فرار میکنند و در سخت ترین شرایط وحتی گرسنگی کشیدن بسر میبرند روزگار میگذرانند؟ فرزندان هاشمی وامثال این دزدان حکومتی از بهترین لوکس ترین واشرافی ترین نوع زندگی برخوردارند و حتی به ایرانی جماعت نزدیک نمیشوند چون نگاه ایرانی را به خودشان میشناسند: "نگاه مال باخته ای به دزد" و این روشیست که همه کمابیش از آن شنیده ایم و حکومت یا خود جوش به آن رسیده یا به او دیکته کرده اند که اگر مردم را گرسنه نگهدارید خفه میشوند ایرانی نباید سیر بشود! در همین دوران حذف یارانه ها ملت های دیگر در برابر این عمل حکومتشان چه کردند؟ آنها را به چیز خوردن وادار کردند و تصمیمشان را شکستند اما به ما صنار دادند و مردم دویدند شلوغ کردند این پول را گرفتند خوردند و حالا باید پس بدهند آنهم چند برابرش را... چرا مردم آلوده شدند؟ این پول کدام پدر نامردی بود که این مردک آمد گفت این پول امام زمان است؟ امام زمان خر کیه؟ این پول نفت بود و چون دیدند ملت بد مستی میکند آمدند دهانها را آلودند و بعد باید شاهد تاوان سنگینش در ایام آینده باشیم.... هم تاوان دهنده شلوغ کردن و مطالبه رای کردن را و هم دویدن و جلوی بانک ها شلوغ کردن برای گرفتن پول امام زمان الدنگ را
خوب چه باید کرد؟
آیا باید در مورد آنارشیسم یا مکاتب سیاسی اجتماعی دیگر صحبت کرد یا برای پیشبرد مقصود از آنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به رهائی آنهم در شرایط وصف شده بهره برد؟ اگر من نوعی خوب خوب متوجه شدم که اینگونه مفاهیم انواع و اقسام دارد و این نویسنده آن فیلسوف آن هنرمند آنارشیست بوده اند و در نهایت هیچ غلطی هم نکرده اند و سانتیمانتالیسم٬ موضوع را فقط برای طرح موضوع بیان کرده.. در واقع پس از اکل و شرب مفصل آروغ فندقی زده٬ دردی از ما درمان میکند؟
بله من در "این مقطع" خواهان و دوستدار آنارشیسم هستم یعنی باید باشم و آن را وسیله ای برای رسیدن به هدف انتخاب کنم باید تمرد اجتماعی کنم باید بر نظمی که جمهوری اسلامی برای تداوم چپاول اسلامی اش بوجود آورده بشورم باید دست این دولت را در حنا بگذارم و چون شبحی در تمام ارکانش اخلال به وجود بیاورم قبض های آب و برق را پرداخت نکنم و هرکس هر راهی بنظرش میرسد که میتواند از آن راه دولت را به زانو در آورد باید به دیگران برساند از کودتای مخملی تا کرباسی تا ابریشمی هرچه که میشود را باید اجرا کرد اگر دولت به مردم رحم نمیکند مردم به دولت و عوامل دولتی رحم نکنند "خشونت نشان دهند" خطوط حمل و نقل شهری و بین شهری را از کار بیاندازند و انارشی را در این حالات برای رهائی به کار ببندند و همیشه هم این مرام را کنج طاقچه نگهدارند تا هر حکومتی خواست استبداد پیشه کند متوسل به آنارشیسم شوند از قدیمی ها شنیدم که یک وقت میگفتند هنر برای هنر و بعد فکر کردم عجب حرف مسخره ایست شبیه آن را از خمینی بی همه چیز شنیدم که میگفت نگوئید انقلاب برای ما چه کرده شما برای انقلاب چه کرده اید! مردک نمی فهمید که همه چیز باید در خدمت انسان باشد گور پدر انقلابی که مردم را این گونه به بدبختی و ادبار کشیده و گور پدر آنارشیسمی که فقط در حوزه بحث از آن گفتگو شود و به درد زندگی روزمره مردم نخورد باید به مردم گفته شود از طرف کسانی نه مثل من که وزنی ندارم بلکه از جانب خردورزان اندیشمندان و مشاهیری که درد مردم را بر دل و جان دارند٬ که به حال و روزتان نگاه کنید و آنارشیست شوید خراب کار شوید تروریست شوید به تمامی منابع سرتاسر کشورمان ضربه وارد آورند این ضربه ها پس از برکناری دیکتاتوری آخوند قطعا جبران شدنیست.. ادامه حکومت این اراذل حتی یک روز بیشتر زیانی بس افزون تر از انهدام و خرابکاریست

۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

بدون تیتر

گاه خبری میخوانیم که از سرنوشت استاد ایرانی دانشکده فلان خبری در دست نیست یک وقت میگویند یا مینویسند شهروند هلندی ایرانی تبار در آستانه اعدام است و گاه موضوع هدفمند کردن یارانه ها و نتایج اسفبار آن بر سر و سرنوشت ملت تیتر میشود بر پدر ومادرش لعنت که با پخش اخبار مخالف باشد اما خداوکیلی همه خبرهای کشور ما در همین مسائل و امثال آن ها ختم نمیشود ما مردم یک قشر عظیم ناشناخته را در ایران داریم که زندان میروند شکنجه میشوند خانواده اشان نابود میشود بچه هایشان مدرسه نمیروند جوان هایشان معتادند دل مادر این خانواده ها خون است و اخبارشان در هیچ رسانه ای نیست گفته نمیشود... فقط گهگاه که یکی از آن ها به جان می آید و یکی دیگر از خودشان را مثله میکند و تنها فریاد زدن را و مطرح شدن را از این طریق می آزماید مانند آن واقعه کشته شدن مردی به دست زنی در ملا عام در کرج.. کسی پرسید کی بود؟ چرا کشت؟ و بعد از چندی مثل قاتل میدان کاج برای خودنمائی دستگاه قضائی و اعلام این که ببینید چقدر این ملا نصرالدین لاریجانی عدالت پرور ست بدون یک دادرسی درست و ریشه یابی علت جنایت و آگاه سازی مردم این یکی نیز به دار کشیده میشود و تمام. و بعد بعضی از ما براحتی مسئله را فراموش کرده و به دنبال این هستیم تا بفهمیم گربه جنیفر لوپز که دل درد گرفته بود خوب شده است یا خیر و یا تقلا کنیم که با خبر شویم احتکار شش تن برنج و روغن شیخ کروبی اصلا درست بوده؟ برای چه بوده و یا خدای نکرده نباشد آن که به عبای شیک خاتمی لکه وارد شود و نمیدانند تا "پدر از سفر برگردد نه چند لکه بر این عباست که سرتاسرش نیلیست!" و تمام این مشاهیر در معرض سخن هستند و مردم حق خود میدانند که درباره جزئیات زندگی آنان بدانند و گور پدر عوام به قول شیخ ها کالانعام کرده که خوشند یا نا خوش گرسنه هستند یا سیر دختر نازنینشان بغل خواب شیوخ خلیج همیشه پارسی که برایش سینه چاک میدهند که یک وقت خلیج چی نشود! همه این ها هست و همگان دانند اما وقتی از آن سوی چهره مشاهیرشان حرف زده میشود خود را به زمین میکوبند و وا فغانا راه می اندازند... چرا وقتی گفته میشود این مردک اصلاح طلب یعنی خاتمی مخنث٬ البته از جهت حضورش در عالم سیاست٬ غلط کرد اگر مردش نبود وارد گودش شد بعضا سینه چاک میدهند؟ مگر آلنده نبود میخواستند نگذارند کار کند در سنگرش کشته شد آقای خاتمی نباید وارد گود میشد آن هم وقتی که در خود جربزه و لیاقت خدمت کردن را نمیدید و چون علیلی ناتوان دایم جیغ کشید که نمیگذارند! "خوب میبوسیدی و کنار میگذاشتی" اما حقیقت آن بود که نمیشد این ریاست را رها کرد حب جاه است دیگر بسیار خوب کارت را کردی. خادم دشمنان مردم برای پایداری نظام ظلم و فتنه بودی و مدت ریاستت تمام شد پس چرا از همان مردمی که به آنان خیانت روا داشتی شرم نکردی و دوباره پا در میدان سیاست گذاشتی که چه غلطی بکنی؟ چه دسته گل تازه ای به آب بدهی؟ قتل های زنجیره ای را وزارت خانه ات٬ زیر دماغت انجام بدهد و تو گوسفند وار نفهمی؟ و یا چرا وقتی به میر حسین موسوی وکروبی ناسزای به حق گفته میشود فغان سر میدهید؟ مگر همین جرثومه های فساد معرکه گردان دوران سیاه خمینی نبودند و دستشان تا مرفق در خون جوانان برومند ما نبود و با تکیه دادن بر صندلی های صدارت و ریاست تایید کننده همان جلاد و اعوان وانصار و شریک جرمش نبوده اند؟
مگر ما ملت گاگول هستیم؟ ابولی هستیم؟ توده ای خیانت کرد خوب عیبی ندارد فدائی خیانت کرد اشکالی ندارد مجاهدین خلق جنایت و خیانت کردند بابا چیزی نبوده گذشته سلطنت طلب هنوز بر جنازه متعفن سلطنت نماز میگذارد خوب چه ایرادی دارد و روشنفکران ما خیانت بارز میکنند٬ میگذریم بهنود و امثالهم نون انگلیسی میخورند نوری زاده علنا جاسوسی میکند و ما چشم میبندیم و به سمت خانه پدریش گوش میدهیم و گوششان را نمیگیریم و رسوایشان نمیکنیم باید بر همه یعنی بدون استثنا بر همه تازید و پته هایشان را روی آب انداخت و رسوایشان کرد که این جماعت از معمم و مکلایش گرفته تا مداح مدیحه گو و نویسنده مزدور و شاعر منفور و سیاستمدار نامغفور و پا اندازان مشهور که نان در بلاد غریبه میخورند و بعضشان هم نزد دولت مردان ایرانی به شغل شریف جاک.. مشغولند فقط در راه نابودی تمامی فرصتهای طلایی ملت ما بشدت کوشیده اند و وامصیبتا که همه این فاسدان از وطن میگویند
کسی متهمم کرد که از توده های گرسنه ام و از اشرافیت نیستم آری به شرفم سوگند که بوی گند اشرافیت نمیدهم راستش گرسنه هم هستم اما دریوزه نیستم شریعتی به دغل کاری گفت اگر بند از بندم جدا کنند حسرت یک آه را بر دلشان میگذارم که در عمل به آخوند مشروعیت بخشید و نوشت که در پای هیج معاهده نامه خارجی امضای یک آخوند نیست به مردم نگفت آخوند گهی نبوده که اجازه داشته باشد پای عهد نامه ای را امضاء کند و فقط نوکر جیره خوار ظل الله بوده و بس و زیر سایه این سایه های نکبت خدا نان مفت میخورده
تاریخ اشتباه نوشته شده و میشود کویر یعنی تمامی ماسه های روان در آن و ملت یعنی آنان که در تاریخ نامی از آن ها برده نمیشود مگر در زیر عنوان بردگان و کارگران و عجم و موالی... وقتی این مزدوران را می بینم که با افسار تمدن بر صفحات تلویزیون و مونیتورها افاضه کلام میکنند و سنگ خیانتکاران را به سینه میزنند اسفم بر خودم و ملتی که از آنان هستم و اشرافیت ندارند اما شرف دارند مضاعف میشود من تابع نظم نیستم تابع هیچ نظمی چون نظم موجود در این جهان میله های پایه اش بر تخم چشم محرومان میگردد نه محرومانی که لنین خیانت پیشه و استالین جنایتکار خود را حامی آنان میدانستند نه محرومان یا به اصطلاح این دزدان مستضعفینی که قرآن فاسد و محمد فاسدتر از کتابش به دروغ از آن ها یاد میکنند چرا که محمد و دینش بر اشرافیت قریش و ثروت خدیجه و قربانی کردن چند نفر باز از قبیل من فقیر نادان پا گرفته اند
 با اشرافیت سرشار از بی شرفیتان با سیادت نا آقا بودنتان با سیاست کاری های دغلکارانه اتان ستیز میکنم به هیچ کس و هیچ کجا وابسته نیستم و متاسفم بگویم همسانان من نیز که سالیان دراز در اثر تلقینات آخوند و روشنفکر خود فروخته در تحمیقی عمیق نگه داشته شده اند تکفیرم میکنند ولی زمان روشنی نزدیک است زمان آوار کردن چاه دروغ و نیرنگ بر سر امام موهوم نزدیک است زمان فروریختن دیوار قداست های پوچ و دروغین از راه میرسد زمان ویران شدن معادن کثافت یعنی مقابر امامان و امامزاده های قلابی٬ پایان زمان لجن پراکنی های امثال سروش در شرح دعای ابوحمزه ثمالی و رسیدن زمان ظهور خدائی بدون پیامبر حرامزاده و دروغگو و دزد و زنباره وامام های ریز ودرشت و پاپ های گردن کلفت سرمایه دارنزدیک است. آنزمان٬ نه خیلی دور خواهد رسید که تمام مردم بفهمند هیچ خدایی نمی تواند اینقدر حقیر تصویر شود که دلال و واسطه بخواهد... لعنت بر خدائی که برای دادن رحمتش نیاز به توصیه پیامبر و امام و موسا و عیسا و این کثافت ها را دارد
آن مردمی که به حساب نمی آیند به زودی در شمار تصمیم گیرندگان سرنوشت خودشان خواهند بود و دمکراسی را بر پا خواهند کرد نه دمکراسی شرقی یا غربی یا اسلامی یا آمریکائی یا اروپائی یا هرچه که در حال حاضر در دنیا وجود دارد و تبلیغ میشود٬ دمکراسی به معنی اصلی دمکراسی

۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

مسالمت یا شناخت و مبارزه

بنا به نظریه ابن خلدون  ومنتسکیو تمام موجودات عالم از هرگونه ودسته تولدی دارند واوجی وسپس مرگ آنها فرامیرسد دراین خصوص بنظرم میتوان استثنا را هم در نظر گرفت که در جهت خلاف این نظریه نیست بلکه شوخی طبیعت است که این نظم را به هم میزند مثلا در نظر بگیرید پدر ومادری طبق این نظر منتظر تولد فرزندشان هستند که به دنیا بیاید رشد کند وبالنده شود وبعد هم به سرنوشت طبیعی خودش در موعد معین از دنیا برود اما در کمال تاسف فرزندی که متولد میشود با دریچه قلب گشاد وغیر قابل درمان به دنیا می آید وقبل از رسیدن به حتی دوران نوجوانی خلاص و میرود این مورد که مشابه بسیار دارد شامل حکومت ها نیز میشود نگاه کنید به اتحادجماهیر شوروی که در دنیا چه هیاهوئی به راه انداخت و به چه ابر قدرتی تبدیل شد اما رشدش بر مبنای طبیعی نبود بیمار به دنیا آمد و هر روز که از عمرش میگذشت آثار بدخیمی غده سرطانی درلابلای حاکمیتش نمود بیشتری پیدا کرد و به بهانه بسیار کوچکی آن عظمت پوشالی فرو ریخت. مردم ایران واقعا خواستار دگرگونی سرنوشت خویش بودند اما حکومتی روی کار آمد که دامنه جرم و جنایتش صدها برابر رژیم گذشته بود همچنین دزدی و گستردگی چپاول این حکومت در رژیم قبل. آزادی های شخصی تقریبا وجود داشت وابستگی حقیرانه حکومت شاه بسیار کمتر از وابستگی حقارت بار این نظام به چین وروسیه بود وبه سبب ماهیت استبدادیش تا حد بسیار کمتر از این رژیم به غرب وابستگی داشت و مردم از تمام آن روش حکومتی بنا به علل گوناگون و مهمتر از همه تحت تاثیر تبلیغات خارجی بالاخص شش ماه کامل صدای بی بی سی در مساجد که مبلغ زشت کرداری شاه و محاسن خمینی بود ناراضی شده بودند و در انتظار تولد نوزادی بودندکه دیدیم در آغاز درد زایمان چگونه برسرو سینه کوبان از فرودگاه تا بهشت زهرا را هروله کنان دویدند و سعی صفا ومروه ای کردند که متاسفانه کپی واقعی همان مناسک بت پرستانه بود و مردم خوب ما باز از آن طرف پشت بام سقوط کردند.... به تدریج دروغ ها ظاهر شد و کم کم ناباور ترین آدم ها که خمینی را در ماه دیده بودند اذعان کردند که طفل ناقص شده چون در واقع تولدی ناقص نداشت٬ این مادر نالایق بود که سر این طفل را به سنگ کوبید و زیر پستان استبداد و تحجرگرائی خفه اش کرد.
خامنه ای واعوان وانصارش بدانند یا خودرا به ندانستن بزنند در اصل قضیه تفاوتی ایجاد نخواهد کرد این طفل معصوم که میتوانست رشد کند بالنده شود وهمراه خود آزادی وآزادگی به مردممان هدیه کند ناقص شده بیمار است محکوم به فناست جان و مال و وقت و حیثیت مردم ایران را در داخل کشور و در سطح جهان به باد داده و تمام ملتهای جهان آزاد به ما سرکوفت میزنند که این طفل حرامزاده بوده که چنین سرنوشتی پیدا کرده و ما هرچه فریاد میزنیم چنین نبوده و نیست و میگوئیم که طفل ما را به مسلخ بردند کسی باور نمیکند

چه باید کرد؟

با دیدی باز به پیرامون خود نگاه کنیم ببینیم از کدام سوراخ گزیده شده ایم و در ذهن خود در جستجوی عامل یا عاملینی باشیم که ما را و انقلاب مردم را و خون جوانان را بر سر امیال فردی و خانوادگی و قشری خود به داو گذاشتند
در مرحله نخست بار این گناه به گردن روشنفکران است که اکثریت قاطع آن ها خود فروخته اند و تعداد معدود روشنفکر آزاده نیز صدایشان در جنجال این خود فروشهای هنری چه نویسنده چه شاعر نقاش سینماگر و چه و چه گمشده حالا چرا این صنف در صف متهمان ردیف اول قرار دارند؟ اینان طلایه دار دشمن و جاده صاف کنش بودند و اگرنه خمینی یا کلا آخوند سگ کی بود که بتواند به قدرت برسد و اگر استعمار٬ باد به آستین این اراذل نمیدمید از دهان اجدادشان هم زیاد بود که خیال حکومت کردن را در سر بپرورانند کما اینکه هم اکنون حالت دزدی را دارند که مال دزدی را با ترس و هراس نگهداشته و در باور خود میداند که غاصب است و مال مردم را به یغما برده ولی به چاقوئی که در دست دارد تکیه کرده و دیگران را از نزدیک شدن به خود بر حذر میدارد ولی مگر میشود عمری با هراس زندگی کرد باید حمله ای برق آسا بشود و ضمن پس گرفتن مال دزدی٬ خود دزد را نیز در جایش نشاند و این میسر نیست مگر قطع امید کردن از روشنفکران خود فروخته که برای شناخت بهتر نام تعدادی از کثیف ترین آنها را ذکر میکنم
شریعتی. جلال آل احمد. سروش. مطهری که این یکی مخنث هم بود.! بهنود. رحیمی ازغنده که این یکی سر در آخور کثافت دارد. کدیور که این هم از نوع ابترهاست. و تعدادی بچه روشنفکر تازه سر از تخم در آورده که در راه پاچه خواری تاتی تاتی میکنند مثل آقای اسماعیلی نویسنده کتاب مستطاب "شورش اشرافیت بر جمهوریت" !
دومین مورد یا کسانی که میتوان به آنان نام لشکر استبداد داد کسانی هستند که درک و دریافت صحیحی از جهان و دگرگونی ایجاد شده در آن ندارند و در تحجر چندین ده ساله خود غرق هستند و خرافات در رگ و ریشه آنان جای دارد که اینان محصولات فرمایشات آخوندها و تبلیغات عوام فریبانه روشنفکران هستند و بزرگترین وجهه همت دلسوزان میهن و اندیشمندان پاک و منزه از جیره خواری حکومت اینست که روشنگری کرده و زنگار خرافات را از روح و ذهن این قشر پاک کنند که جز این هر تلاشی نافرجام بوده و خیزش های مردمی در محاق فرصت طلبی کسانی که در کمین هستند خواهد افتاد
سومین نکته رها کردن دلبستگی به کسانی استکه یا آگاهانه یا بزدلانه به مردم خیانت کرده یا آنان را فریب داده اند. برای این که مشخص شود این گروه ها ودسته ها چه کسانی هستند باید با ذکر موارد از آنان یاد شود که ناگفته ای نماند و خلاصه استخوان لای زخم گذاشته نشود و خدای نکرده داستان من نبودم تو بودی تکرار نشود
از قدیمی ترها حزب محترم توده و تمام کمونیست ها و جوجه کمونیست های طرفدار شوروی سابق و چین کمونیست و امثالهم هستند که در چندین واقعه تاریخی خیانت آشکار به ملت و میهن کرده تا جائی که در صدد جداسازی قسمت هائی از کشورمان بودند و در آغاز انقلاب مردم که همراه با شورش آخوندها بر ضد انقلاب مردم بود نیز این حزب و خرده ریز هایش از چریک فدائی گرفته تا الی ماشاالله انشعبات آن ها که کردند آنچه شایسته ماهیتشان بود. در ضمن قبل از برشمردن گروه های دیگر یادمان نرود که دو قشر مسما به روشنفکر خود فروخته و آخوندها از بدترین نوع دشمنان هستند

گروه دیگر جبهه ملیست که در راس آن ها مصدق قرار دارد که این شازده نه دمکراسی فردی را میشناخت و نه دمکراسی اجتماعی را و به همین سبب روش دو دوزه بازی کردن را در تمام مدت فعالیتش چه موقع والی بودنش چه در مبارزاتش و چه در هنگام نخست وزیری و حتی دردوران محکومیت و تبعیدش اعمال کرد که یکی از زیانبار ترین دوران برای مردم ایران بود حتی به رغم ملی شدن صنعت نفت که مصدق آنرا دزدید و به نام خود کرد
طبیعست وقتی اصل قلابی باشد صغرای کبرا حتما قلابی خواهد بود و آقای بازرگان که نقش محلل را بازی کرد و آخوند ها را مشروعیت سیاسی بخشید و وظیفه اش را در قبال اربابان انجام داد آبروئی برای نهضت مثلا آزادی باقی نگذاشت
میماند چند گروه غیر قابل ذکر که برای رعایت انصاف بد نیست نامی هم از آنان برده شود یکی گروه مجاهدین خلق که به منافقین مشهور شده اند که الحق نامی زیبنده است چون تنها گروهیست که علنا در برابر مردم ایران به جنگی تمام عیار پرداخت و حتی در شکنجه و اعتراف گیری از اسیران ایرانی مستقیما دست داشته و نمونه بسیاری برای معرفی هست که ستوان حسین سعادت از اسیران ارتش ایران در جنگ تحمیلی یکی از آن هاست و اگر لازم باشد دهها مورد دیگر هم برای معرفی وجود دارند
گروه های کوچکی مثل پان ایرانیست سلطنت طلبان و دیگر گروه هائی که قارچ گونه و به دنبال کسب نانی رشد کرده اند نیز از جمله ضربه زنندگان به مبارزات واقعی مردم ایران هستند
پس باور کنیم که به علت ناقص کردن نوزاد انقلاب حکومت برخاسته از این نقص به بالندگی نخواهد رسید و سردمدارانش دیر یا زود بستگی به همت مردم دارد٬ باید در عزای از دست دادن این طفلی که در آغاز بسیار مزکی بود و حرامزاده اش کردند بنشینند
مردم باید به خود امیدوار بوده و در انتظار قهرمان نباشند چون نه کاوه و نه بابک قهرمان نبودند و با "مردم قهرمان شدند" و تاریخ ما پر از قهرمانانیست که هیچکس تصور حضور آنان را در صحنه پیکار بر علیه ظلم نمی کرد. یعقوب لیث صفار از کسانی بود که برمهاجمان تاخت و ثابت کرد که این قوم وحشی با تمام ددمنشی شکننده هستند باقر خان و ستار خان قهرمان نبودند با مردم قهرمان شدند این جوانانی که خونشان به دست ضحاک زمان خمینی جنایتکار و متعاقب آن به دست ملیجک ابترش ریخته شد با مردم قهرمان شدند و نامشان قسمت درخشان تاریخمان را پر میکند نباید از سردار جعفریها و رادان ها وحشت داشت "دزد بسیار ترسوست" باور کنید خامنه ای خواب راحت ندارد و این را نیز باور کنید از کروبیها و موسوی ها و خاتمی ها که ابزار دست هاشمی هستند کاری برای ملتمان بر نمی آید و باور کنید با مسالمت جبونانه نمیتوان به مقابله با دیکتاتوری جابرانه رفت ما مردم با کمک هم میتوانیم اینبار بر حاکمان ظلم و جور تاخته و از بطن حق خواهی طفل "آزادی" را در دامان خود پرورانده و به بالندگی برسانیم تا مرگ دژخیمان را در خجلت از خویشتن پلیدشان شاهد باشیم
پس دل از نهضت های قلابی و سران نهضت قلابی تر و هر نوع حرکت منفعت طلبانه بریده و به نهضت سبز مردمی ایمان بیاوریم و یقینا پیروز خواهیم شد.