۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

نهضت سبز به کجا میرود...

نهضت سبز را میبایست در حالتهای متفاوت و از چند منظر نگاه کرد شاخص ترین جنبه ی این نهضت را میتوان به نام جنبش سبز مردم نامگذاری کرد که همیشه در روح و روان ایرانی بوده و امروز تحت این جنبشی که پس از انتخابات مهندسی شده از سوی حاکمیت بپا خاست جریان دارد و تا نیل به پیروزی کماکان ادامه خواهد داشت حتی اگر جمهوری اسلامی با تمام اقتدار پوشالیش تاخیری ناچیز در روند این پیشرفت به وجود آورد. سوِء مدیریت چه در سیاست خارجی چه در زمینه داخلی از جمله مقابله با مردم کینه توزی با منتقدین تمامیت خواهی٬ اعدام زندان ضرب وشتم معترضین وگرانی واستیصال وفقر٬ از بین رفتن آبروی ایران در مجامع جهانی و بی اعتبار شدن قدرت ملت ما در صحنه های سیاسی بین المللی کاهش ارزشهای ملی و تاریخی ما در برابر دید جهانیان مقابله ی تحقیر آمیز دولت هائی که قبل از روی کار آمدن جمهوری اسلامی جزو مجیز گویان کشور ما بودند٬ علیرغم اینکه موجب تاسف است همه وهمه در عین حال به جریان نهضت سبز مردم سرعت خواهد بخشید و کنار رفتن پرده از چهره حکومت اسلامی نیز خود مسرت بخش است

بارزترین موضع نهضت سبز مردم اینست که آبشخور آن روان مردم است اکثر افرادی که در نهضت سبز مردم حضور داشته و از تمام وجود هزینه پرداخت کرده و میکنند فارغ از اندیشه ی رسیدن به قدرت و یا یافتن جایگاهی در هرم قدرتی هستند که در آینده و پس از سر نگونی این رژیم زمام امور را در دست میگیرد٬ اما یک مورد مهم را باید با هوشیاری زیر نظر داشت و آن نگاهی به جریانات تاریخیست که بر این مملکت گذشته
تاریخ این ایام را هرکس که خواهد خواند
جز این سخن از ما نخواهد راند
این نسل سر در گم
بر توسن اندیشه هاشان لنگ
فرسنگ در فرسنگ
جز سوی ترکستان نمی رانند
تاریخ پیش از خویش را باری نمی خوانند
یکی از دردهای مملکت ما اینست که حتا تحصیل کرده هایش تاریخ را دوست نداشته و جدی نمیگیرند. ملتی که گذشته اش را نمی خواند و نمیداند باید همه چیز را دوباره و چند باره تجربه کند و این کار با وقت اندک امکان پذیر نیست مثلا در دوران ساسانی پایه و بنیان اخلاقی سست میشود و حکومت ضمن فرو رفتن در نخوت و غرور بیجا در تجمل گرائی و غارت ملت آنقدر پیشرفت دارد که قومی پا برهنه بی فرهنگ گرسنه٬ ارکان پر کبکبه و دبدبه اش را ویران میسازد و مردم هم نسبت به فاجعه چندان بی تفاوت اند که دیگر برایشان فرقی ندارد مورد هجوم چه کسانی قرار گرفته اند (مانند بعضی که از حمله آمریکا برای بیرون راندن آخوند با آرزومندی میگویند بی توجه به عواقب این میل نابخردانه) و ما آنقدر زیر سلطه میمانیم تا یک مغول می آید و دستگاه خلافت را جمع میکند و صدالبته این مغول با اشتباهی دیگر از ما به مملکتمان سرازیر میشود و همینطور ادامه دارد تا میرسیم به نهضت مشروطه.. که آن هم متعلق به مردم بود سردار و سالار ملیش نه با سواد بودند نه روشنفکر و تمام نهضت مشروطیت ختم شده بود به تبریز و محله امیرخیز و سنگر باقر خان و ستار خان و چون ما مردم تاریخمان را دور میریزیم و یک نسل دو نسل بعد همه چیز یادمان میرود٬ فراموش کردیم که نهضت مشروطه ی مردم پس از موفقیت از دستشان بیرون آورده شد و روحانیون و روشنفکران همراهشان مشروطه را به انحراف کشاندند و متعاقبا از درون آن دیکتاتوری رضا خان بیرون آمد و همین تراژدی غم انگیز در انقلاب 57 رخ داد و آخوندها و روشنفکران با شورش انقلاب مردم را از آن خود کردند و دیدیم و میبینیم که تا به امروز چه بر سرمان آورده اند
و دوباره که به استبداد تازه گرفتار شده ایم که خود وحشتناکترین نوع آن در طول تاریخ کشورمان هم هست و مردم از سر رنج و مسکنت و مسمومیت پیشرفته ی اجتماعی خیزشی را آغاز کرده اند مجددا در کنار آن نهضت سبزی علم شده که در صدد سرقت فداکاری مردم است از پول های دزدی یک فرد به تنور این نهضت بدلی میدمند برایش اساسنامه مینویسند تا دو باره آیت الله جدیدی به یاری پول باد آورده ملت و حمایت روشنفکران اساسنامه نویس٬ حاصل اراده ی مردم برای تغییر و بدست گیری سرنوشتشان را باردیگر به زیر بکشند و بر گرده اشان سوار شوند
پس ما مردم کی برمیگردیم تا نگاهی به تاریخ بیندازیم؟ نهضت سبز مردم در شرف به سرقت رفتن از سوی طیفی است که متشکلند از سیاستمداران ورشکسته٬ آخوند های مغبونی که سهمشان داده نشده٬ و قلم به مزدانی که به دنبال پیدا کردن ته کاسه ای هستند برای لیسیدن و هیچکس نمیخواهد باور کند که صاحب این نهضت مردمی هستند که قربانی شده و قربانی داده اند
اگر بار دیگر به هرگونه آخوند اعتماد نشود٬ اگر مردم دنبال قهرمانان قلابی و روشنفکران خود فروخته راه نیفتند آنوقت قیامی که برای آزادی و شرافت خود نموده اند به ثمر خواهد رسید و چون اکثریت ملت ایران با شرف و دیگر خواه هستند نه خویشتن خواه بیگانه پرست و نه کسانی که برای به کام رسیدن خود ابائی از ناکامی ملت ندارند باید سدی شوند در راه کسانی که مترصدند از آب گل آلود ماهی چاق و چله بگیرند و باز برای دوره های تلخ دیگری بر دوش اهالی یک کشور جا خوش کنند

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

سلام به نهضت سبز مردم ونه سلام به نهضت سبز دسیسه چینان

نهضت سبز یک شورش کور نبود نهضت سبز فریاد در گلو مانده ملت ایران بود آوای غریبانه زندانیان در بند مادران وپدران داغدیده تیر تیز نگاه جستجو گر فرزندان گمشده اشان.. نهضت سبز خیلی دیر آغاز شد اما جرقه ای بود در شب تاریک ظلم وجور وستم فریادی بود از گلوئی که به هم فشرده میشد نهضت سبز مردم سبزیش را از هیچکس وهیچ چیز نگرفت نهضت سبز مردم آلوده به هیچ اسیم وایستی نبوده و نیست نهضت سبز مردم درست است که ظاهرا" سرکوب شده اما بذرش در تمام باغچه های روان مردم آزاده ایران زمین پاشیده شده نهضت سبز مردم یا حسین میر حسین نیست میر حسین از مردم نبوده از بدنه حکومت بوده وگرنه برای رئیس جمهور شدن از فیلتر شورای نگهبان عبور نمیکرد زنش را به مشاغل دولتی نمی پذیرفتند به سادگی از پس خیلی از کارها از جمله مدرک گرفتن های متعدد برنمی آمد چون میبینیم چه استعدادهائی فقط به جرم فقر در نطفه خاموش میشوند
مردم به دنبال بهانه ای برای بروز خشمشان میگشتند ووقتی به اندک روزنی برای سر بیرون آوردن از لاک انزوای تحمیلی رسیدند دوباره قامت استوارشان به بالنده ترین شکل در برابر ظلم ایستاد
گاه از زبان این وآن میشنیدم که از نسل دوران انقلاب ودلیری وشهامت آن نسل میگفتند ونسل امروزی را فاقد شهامت میخواندند وچقدر اشتباه میکردند اولا" در آن دوران٬ شقاوت نه این که نبود اما اینگونه نبود چون آخوند با روباه صفتی خود ترفند های مزورانه را زود یاد میگیرد ویادگرفت که برای بقا باید مخالف را کشت خشونت ذاتی رالباس شریعت پوشاند وبیشر ما نه همه ی حق خواهان را که اکثریت جامعه ایرانیست میکرب ونوچه آقا خس وخاشاک خواند اما نسل نوثابت کرد نه تنها از نسل پیش از ۵۷ چیزی کم ندارد که شهامتش را جهان ستایش کرد. نهضت سبزی که من به آن سلامی ندارم نهضتی است که ثمره تلاش خون دادن وشیردلی کردن همه ی اقشار آزاده ایران را به قصد سرقت از آن خود کرده نهضت سبز رهبر ندارد درست است که اکثر روشنفکران معتقدند که جنبش بی رهبر پایدار نمیماند اما جنبشی که رهبر ابتر داشته باشد بدتر است ماندنی نیست آخرین بیانیه ویدئویی میر حسین نخست وزیر محبوب امام را نگاه کنید.. کسوت رهبری به تنش زار میزند! صدایش از ته چاه در می آید این رهبر که رهبر واقعی نیست با قبول ولایت فقیه قصد رئیس جمهور شدن را داشت وقصد بر کرسی قدرت نشستن واگر خیلی خیلی شریف هم میبود مثل خاتمی چند روزی به عمر ننگین این حکومت رجالگان می افزود ونهضت سبز مردم بازهم در محاق سکوت باقی میماند به نهضت سبزی سلام باید گفت که پاک وپاکیزه است سبزیش را از هیچ علفزاری که چراگاه خوکان باشد نگرفته سبزیش را از رشد وبالندگی وآگاهی مردم گرفته نظام جبار آخوندی با تکیه بر احساس مردم وعلم کردن حسن وحسین که مشخصا پایه واساس جمهوری اسلامی میباشد وبا تبلیغات وسیع وبا خرج نان ونام مردم خود را بر پا نگاه میدارد ولی امید است که جنبش سبز مردم که در روانشان نهادینه شده وقهری قلبی با این نظام خون آشام پیدا کرده به جایی برسد تا بداند آبشخور این نظام کجاست وآن را بخشکاند تا این باتلاق بیماری زا بخشکد

با مردم خوبی که بنیان گذاران نهضت سبز هستند آواز رهائی میخوانم وبه دزدان نهضت سبز که در صددند بازهم در شکلی دیگر ظلم را وسیطره دشمن را درلباسی مردم فریب بر سر وسر نوشت مردم حاکم کنند وتداوم خفقان را جان ببخشندمیگویم که دیگر حنای شما رنگی ندارد دیگر خاتمی ها وهم پالکی هایش نخواهند توانست مردم فریبی کنند وبرای تداوم حکومت جابرانه آخوندی رای مردم را بدزدنددرود بر شرف مردم نهضت سبزی مردمی. دلم داغدار همه ی داغدیدگان ظلم دشمنان نهضت سبز مردم است و روان شهدای به خون خفته نهضت سبز مردم شاد وعزم و اراده استوارشان در راه رسیدن به آزادی واستقلال پایدار

پایان شام نزدیک است
بوی طراوت صبح می آید
ونوبت رهائی از راه میرسد
این زیستن نیست که
در قاب کوچک بی تصویر
در بند بودنی کرم گونه
می لولیم
سپیده از افق پیداست
دیگر زمان رهیدن رسیده است
این را تمام خلق
تمام مردم سبز فریاد میزنند
دیگر به انتهای ستم نزدیک میشویم
آن ناجی فریب دهنده هرگز وجود نه داشته٬
ندارد
ما در اسارت دلقکان خون آشام
سال های سخت وسیاهی را طی کردیم
نسل اندر نسل
از روزی که ما را به اسارت دین در آوردند
از آن روز بود که دروغ گفتن آموختیم
گویا سپیده درستیز با روز
هزار خنجر زهر آگین را
درتاروپودخویش تجربه کرده
اما سپیده می آید
نه با امام دروغین
نه با سیصد وسیزده تن
که با خروش تمام سبز ها می آید
تا در رود نور شناور شویم
تن از چرک هزار وچند ساله بشوییم
سپیده می آید
سپیده بیداری
سپیده پایان خواب های پر از کابوس
سپیده ای که دیگر ما را عجم نمی خوانند
ما باز در نور راستی
دست وروی کودکانمان را میشوییم
ما از دروغ ودین
ما از فریب وحقه ونیرنگ
ما از تمام خشم وکین پاک میشویم
دیگر به خاک وگل وسنگ
سجده نخواهیم برد
بر دشمنان خویش می تازیم
آنان را از زاد بوم خویش میرانیم
دیگر عزای قتل دشمن خودرا
بر پا نمی کنیم
ودیگر به هیچ مرقدی دخیل نمی بندیم
دیگر برای مردم ایران زمین
عرب به هر شکلش مقدس نیست
از چرک وزخم خرافات پاک می گردیم
دوباره برمیگردیم
به پاکی. به راستی.به درستی
اهریمن از تن ما خواهد رفت
ما درسپیده آزادی
ازتمام پلیدی دور میشویم
وما پارسی میشویم
آنگونه که بودیم
پیش از ظهور ظلمت دین فریبکار

۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

به بادبادک نباید زیاد نخ داد

مادر خدابیامرزم میگفت آدم رو دار مثل بادبادکی میمونه که هرچه نخ بهش بدی میره
حالا این آدم رودار میتونه به یک گروه طبقه  وحتی به حکومتی اطلاق شود
در باب معنی حکومت و حاکمان فلاسفه بسار سخن گفته اند ودر دوران های مختلف تاریخی حکومت ها در اشکال گونا گون عرضه شده اند
وامروز به اصطلاح درعصری که دمکراسی موضوعی شده که به مسخرگی تن میساید چون تقریبا هیچ حکومتی نیست که ادعای داشتن آن را نداشته باشدو این کلمه از معنی خود دور ودور تر میشود
علی الاصول حکومت دمکراسی با تعریفی ساده عبارتست از مدیریت عد ه ای منتخب مردم برای مدتی معین که پایداری این تعداد برگزیده بستگی به چگونگی اداره امور توسط آنان دارد ونهاد های نظارتی بازهم منتخب مردم میتوانند اگر به نوع عملکرد منتخبین اشکال داشتند مراتب را به مردم عرضه کنند وبه سهولت آنان را به علت عدم انجام تعهدشان برکنار کنند وطبیعیست قدرت مردم در این نظام آنقدر مقتدرانه است که مدیران معزول توانا ئی اعتراض به برکناری خود نداشته وفقط میتوانند از عملکرد خود دفاع می نمایند که مکن است پذیرفته شود یا نشود که پی آمد تمام این موارد تصمیمات متخذه  قابل اجرا وحتی لازم الاجراست
اما  این ها که کفتم حکایت یک واقییت بیرونی نیست دمکراسی ترین حکومت فعلی در جهان مدعیان داشتن صفت دمکراسی هستند ودر عمل مردم ابزار بی اراده وآلت دست سیاستگران هستند وهر حرکت اجتماعی مردم تابع پیچ وتابیست که به آن ها داده میشود
حالا به این نوع جکومت نیم بسمل دمکراسی اضافه کنید مدعیان حکومت های دمکراسی مکتبی  مذهبی وو..
ومردم ما در نوعی از حکومت دراسارت هستند که نام جمهوری دارد اما فاقد شاخصه جمهوریت است چون به دنبال جمهوری برچسبی چسبانده اند که تحت هیچ شرایطی نمیتواند ذره ای از نظر ورای مردم رادر خود داشته باشد
وقتی گفته میشود جمهوری اسلامی اولا جمهور محدود به امت میشود ودر این دنیای روشنگری کسی نمی خواهد امت بماند چون امت بودن یعنی در حصار تمام موازین ومقررات واحکام بودن وتکلیف امت در حکومت دینی از قبل وضع شده واگر کسی جرئت اظهار نظری پیدا کند وپیشنهادی را بر مبنای خواست مردم ارائه دهد که کوچکترین مخالفتی با اصول از پیش تعیین شده آن مذهب ومکتب داسته باشد  بدعت گذار  مرتد وخارج از دایره امت محسوب میشود وهمان اصول از پیش تعیین شده حکم به حبس زندان  شکنجه وحبس معترض میدهد
ونظام ما دمکراسی دینی از نوع ولایت فقیهش است که گفته مادر خدا بیامرزم در باره اش صدق میکن
رهبر اولی رفت دومی با اظهار من که لایق نیستم وخلاصه عشوه وطنازی زیر ردای رهبری رفتند قدری که گذشت دید باید مردم برای بلند پروازی بیشترشان چشمشان.... نخ بدهند وبه تدریج متوجه شدند که عجب ایشان پدیده ای بودهاند دردانه خلقت وگوهر یگانه آفرینش وغلط کرده رسولی امامی قدیسی اگر مدعی شود که به درجه عظمت ایشان نیرسد
خوب این ها کم بود وپای بوسیش را شروع کردند البته همه ی این کارها را در متن جاری دمکراسی انجام میدادند تا جنتی دیگر فصل الختام را با شراکت ایشان با خداوند
به آخر رسانید وفرمود اگر کسی به ولایت فقیه معتقد نباشد به خدا اعتقاد ندارد
واین همپا وشریک خداوند چگونه تاب آن دارد که از زبان کسی بشنود که دمکراسی میخواهد مگر بنده جایز به چون وچرا در برابر ذات اقدس شریک الله است؟
ولی بادبادک تا کجا میتواند نخ بخواهد ؟ تا کجا میتواند بتازد  ورویا پردازیش را با میدان دادن به جولان ردن دلقکی  به نام ریاست جمهور نخی دراز را طلب میکند که بر آسمان امت جهانی پرواز کند و عجیب است که نمی فهمد این اندیشه دون کیشوت وارش به زندگی مردم اسیب میرساند از این شریک فابریک خداوند زرنگتر زیاد است واز احمدی نژاد دیوانه تر فراوان  در آغاز قدرت ها دست در دست هم عرصه را به ملت ایران تنگ میکنند آنقدر در محرومیت نگهشان میدارند وتحقیرشان میکنند تا روزی برسد که استعفای خودرا از امت بودن با خشونتی غیر قابل مهارتقدیم شریک خداخواهند کرد ونخ بادباکش را پاره میکنند وپیکرش در نهایت به چنگ شاخه درختان تکه تکه خواهد شد وفرمایش جنتی هر چند همین امروز به عنوان مسخره ترین ادعای جهان در کتاب رکورد های گینس ثبت است فردا موجب پایان بخشدن به عصر دین نقطه پایانی میشود بر تمام ادیان که چیزی جز خرافه نیستند تا باری دیگر بدرود

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

آغاز راه

پیش آمد بدون این که بخواهم توصیه ای راپذیرفتم
به عزیزی از خستگی هایم گفتم وگفت تو که این همه مینویسی وهر روزت را با حداقل یکی دو صفحه از مشغله های ذهنیت سیاه میکنی بیا با دیگران حرف بزن با دیگران گفتگو کن بگذار بادیگران سهیم شوی در بازگوئی نقاط مشترکت با آنان وحتی در گفتن مخالفت هایت با هر آنچه آزارت میدهد
گفتم طغیان من به گونه ایست که نه با اینم نه با آن مذهبی نیستم سکولار نیستم وطن پرست نیستم بی وطن نیستم طنازی را دوست نمیدارم و در یک کلام بیگانه ام نه بیگانه از نوع قهرمان کامو نه بیگانه ای در اعتکاف خود نشستن وخود دیدن وخود گفتن وخود خندیدن..
بیگانگی روح دارم  با تمام زندگان که به ظاهر زنده اند خود را دارای چیزی برتر از دیگران نمیدانم اما ننگم باد اگر دلم بخواهد شریعتی باشم آل احمد باشم خمینی باشم خامنه ای باشم ودر عین حال برادر کارگر وزحمتکشم کاسب محله ام همسرم همسایه ام هیچکدام به من افتخار نزدیک بودنشان را نمیدهند از من دوری میکنند غریبه ام میخوانند وبه همین دلیل است که میبینم از اهل این دیار یا آن دیار دور نیستم از اهالی ناکجا آبادی هستم که تنی خسته دارم وروحی خسته تر
وبرای همین میگویم  آنقدرمیگویم تا به کوی دوست برسم تا به سر زمین آشنا برسم تا در کنار آشنا تن از گرد وغبار بشویم تا هم آوا پیدا کنم همزبان بیابم بگویم که من از جنس شمایانم اما دلم خواسته فریب نخورم اگر از قافله ی جمع دور افتادم متوجه شدم که کاروان سالار هادی کاروانیان نیست به بیراهه میرود شرف اهل کاروان را با آب بی شرفی میشوید واز تغافل آنان چندی خر مراد میراند
از دل همه را دوست میدارم اما چکنم که نمیتوانم به باور این عزیزان یاد آور شوم این که شما در این تیره شب میبینید نور فانوس قریه ای نیست چشم ددان است که سو سو میزند ودر نهایت رسیدن به این نورهای دروغین دریده شدن است
این را برای چند تنی که می آیند وچند خطی نوشته شده از سر خستگیم را میخوانند نمیگویم برای همه میگویم وبه هرکس که میخواند با ملتمسانه ترین لحن میگویم جستجو کنید   در احوال مردممان دقیق شوید وموجب ادبار و درماندگی آنان راپیدا کنید واگر یا فتید به درمان آن بپردازید
وهیچ داروئی را برای زخم دل درد مندانمان از جائی جستجو نکنید به هیچ مکتبی متوسل نشوید کمونیست مکتبی است ویرانگر که اگر در شعارش فریبیندگیست در ذاتش ویرانگری از مذهب درمانی را انتظار نداشته باشید که ریشه ی فاسد آن مردابی است که غریق هرچه بیشتر دست وپا بزند بیشتر در کثافت آن غوطه ور خواهد شد به یاری غرب دل نبندید که جز سود جوئی واستثمار ملت های مهجور هدفی ندارند
ما خود درمانمان در دست خودمان است
 متاسفم که نمیتوانم  با این وسع اندکم بیش از  بیان درد کاری انجام دهم