۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

مسالمت یا شناخت و مبارزه

بنا به نظریه ابن خلدون  ومنتسکیو تمام موجودات عالم از هرگونه ودسته تولدی دارند واوجی وسپس مرگ آنها فرامیرسد دراین خصوص بنظرم میتوان استثنا را هم در نظر گرفت که در جهت خلاف این نظریه نیست بلکه شوخی طبیعت است که این نظم را به هم میزند مثلا در نظر بگیرید پدر ومادری طبق این نظر منتظر تولد فرزندشان هستند که به دنیا بیاید رشد کند وبالنده شود وبعد هم به سرنوشت طبیعی خودش در موعد معین از دنیا برود اما در کمال تاسف فرزندی که متولد میشود با دریچه قلب گشاد وغیر قابل درمان به دنیا می آید وقبل از رسیدن به حتی دوران نوجوانی خلاص و میرود این مورد که مشابه بسیار دارد شامل حکومت ها نیز میشود نگاه کنید به اتحادجماهیر شوروی که در دنیا چه هیاهوئی به راه انداخت و به چه ابر قدرتی تبدیل شد اما رشدش بر مبنای طبیعی نبود بیمار به دنیا آمد و هر روز که از عمرش میگذشت آثار بدخیمی غده سرطانی درلابلای حاکمیتش نمود بیشتری پیدا کرد و به بهانه بسیار کوچکی آن عظمت پوشالی فرو ریخت. مردم ایران واقعا خواستار دگرگونی سرنوشت خویش بودند اما حکومتی روی کار آمد که دامنه جرم و جنایتش صدها برابر رژیم گذشته بود همچنین دزدی و گستردگی چپاول این حکومت در رژیم قبل. آزادی های شخصی تقریبا وجود داشت وابستگی حقیرانه حکومت شاه بسیار کمتر از وابستگی حقارت بار این نظام به چین وروسیه بود وبه سبب ماهیت استبدادیش تا حد بسیار کمتر از این رژیم به غرب وابستگی داشت و مردم از تمام آن روش حکومتی بنا به علل گوناگون و مهمتر از همه تحت تاثیر تبلیغات خارجی بالاخص شش ماه کامل صدای بی بی سی در مساجد که مبلغ زشت کرداری شاه و محاسن خمینی بود ناراضی شده بودند و در انتظار تولد نوزادی بودندکه دیدیم در آغاز درد زایمان چگونه برسرو سینه کوبان از فرودگاه تا بهشت زهرا را هروله کنان دویدند و سعی صفا ومروه ای کردند که متاسفانه کپی واقعی همان مناسک بت پرستانه بود و مردم خوب ما باز از آن طرف پشت بام سقوط کردند.... به تدریج دروغ ها ظاهر شد و کم کم ناباور ترین آدم ها که خمینی را در ماه دیده بودند اذعان کردند که طفل ناقص شده چون در واقع تولدی ناقص نداشت٬ این مادر نالایق بود که سر این طفل را به سنگ کوبید و زیر پستان استبداد و تحجرگرائی خفه اش کرد.
خامنه ای واعوان وانصارش بدانند یا خودرا به ندانستن بزنند در اصل قضیه تفاوتی ایجاد نخواهد کرد این طفل معصوم که میتوانست رشد کند بالنده شود وهمراه خود آزادی وآزادگی به مردممان هدیه کند ناقص شده بیمار است محکوم به فناست جان و مال و وقت و حیثیت مردم ایران را در داخل کشور و در سطح جهان به باد داده و تمام ملتهای جهان آزاد به ما سرکوفت میزنند که این طفل حرامزاده بوده که چنین سرنوشتی پیدا کرده و ما هرچه فریاد میزنیم چنین نبوده و نیست و میگوئیم که طفل ما را به مسلخ بردند کسی باور نمیکند

چه باید کرد؟

با دیدی باز به پیرامون خود نگاه کنیم ببینیم از کدام سوراخ گزیده شده ایم و در ذهن خود در جستجوی عامل یا عاملینی باشیم که ما را و انقلاب مردم را و خون جوانان را بر سر امیال فردی و خانوادگی و قشری خود به داو گذاشتند
در مرحله نخست بار این گناه به گردن روشنفکران است که اکثریت قاطع آن ها خود فروخته اند و تعداد معدود روشنفکر آزاده نیز صدایشان در جنجال این خود فروشهای هنری چه نویسنده چه شاعر نقاش سینماگر و چه و چه گمشده حالا چرا این صنف در صف متهمان ردیف اول قرار دارند؟ اینان طلایه دار دشمن و جاده صاف کنش بودند و اگرنه خمینی یا کلا آخوند سگ کی بود که بتواند به قدرت برسد و اگر استعمار٬ باد به آستین این اراذل نمیدمید از دهان اجدادشان هم زیاد بود که خیال حکومت کردن را در سر بپرورانند کما اینکه هم اکنون حالت دزدی را دارند که مال دزدی را با ترس و هراس نگهداشته و در باور خود میداند که غاصب است و مال مردم را به یغما برده ولی به چاقوئی که در دست دارد تکیه کرده و دیگران را از نزدیک شدن به خود بر حذر میدارد ولی مگر میشود عمری با هراس زندگی کرد باید حمله ای برق آسا بشود و ضمن پس گرفتن مال دزدی٬ خود دزد را نیز در جایش نشاند و این میسر نیست مگر قطع امید کردن از روشنفکران خود فروخته که برای شناخت بهتر نام تعدادی از کثیف ترین آنها را ذکر میکنم
شریعتی. جلال آل احمد. سروش. مطهری که این یکی مخنث هم بود.! بهنود. رحیمی ازغنده که این یکی سر در آخور کثافت دارد. کدیور که این هم از نوع ابترهاست. و تعدادی بچه روشنفکر تازه سر از تخم در آورده که در راه پاچه خواری تاتی تاتی میکنند مثل آقای اسماعیلی نویسنده کتاب مستطاب "شورش اشرافیت بر جمهوریت" !
دومین مورد یا کسانی که میتوان به آنان نام لشکر استبداد داد کسانی هستند که درک و دریافت صحیحی از جهان و دگرگونی ایجاد شده در آن ندارند و در تحجر چندین ده ساله خود غرق هستند و خرافات در رگ و ریشه آنان جای دارد که اینان محصولات فرمایشات آخوندها و تبلیغات عوام فریبانه روشنفکران هستند و بزرگترین وجهه همت دلسوزان میهن و اندیشمندان پاک و منزه از جیره خواری حکومت اینست که روشنگری کرده و زنگار خرافات را از روح و ذهن این قشر پاک کنند که جز این هر تلاشی نافرجام بوده و خیزش های مردمی در محاق فرصت طلبی کسانی که در کمین هستند خواهد افتاد
سومین نکته رها کردن دلبستگی به کسانی استکه یا آگاهانه یا بزدلانه به مردم خیانت کرده یا آنان را فریب داده اند. برای این که مشخص شود این گروه ها ودسته ها چه کسانی هستند باید با ذکر موارد از آنان یاد شود که ناگفته ای نماند و خلاصه استخوان لای زخم گذاشته نشود و خدای نکرده داستان من نبودم تو بودی تکرار نشود
از قدیمی ترها حزب محترم توده و تمام کمونیست ها و جوجه کمونیست های طرفدار شوروی سابق و چین کمونیست و امثالهم هستند که در چندین واقعه تاریخی خیانت آشکار به ملت و میهن کرده تا جائی که در صدد جداسازی قسمت هائی از کشورمان بودند و در آغاز انقلاب مردم که همراه با شورش آخوندها بر ضد انقلاب مردم بود نیز این حزب و خرده ریز هایش از چریک فدائی گرفته تا الی ماشاالله انشعبات آن ها که کردند آنچه شایسته ماهیتشان بود. در ضمن قبل از برشمردن گروه های دیگر یادمان نرود که دو قشر مسما به روشنفکر خود فروخته و آخوندها از بدترین نوع دشمنان هستند

گروه دیگر جبهه ملیست که در راس آن ها مصدق قرار دارد که این شازده نه دمکراسی فردی را میشناخت و نه دمکراسی اجتماعی را و به همین سبب روش دو دوزه بازی کردن را در تمام مدت فعالیتش چه موقع والی بودنش چه در مبارزاتش و چه در هنگام نخست وزیری و حتی دردوران محکومیت و تبعیدش اعمال کرد که یکی از زیانبار ترین دوران برای مردم ایران بود حتی به رغم ملی شدن صنعت نفت که مصدق آنرا دزدید و به نام خود کرد
طبیعست وقتی اصل قلابی باشد صغرای کبرا حتما قلابی خواهد بود و آقای بازرگان که نقش محلل را بازی کرد و آخوند ها را مشروعیت سیاسی بخشید و وظیفه اش را در قبال اربابان انجام داد آبروئی برای نهضت مثلا آزادی باقی نگذاشت
میماند چند گروه غیر قابل ذکر که برای رعایت انصاف بد نیست نامی هم از آنان برده شود یکی گروه مجاهدین خلق که به منافقین مشهور شده اند که الحق نامی زیبنده است چون تنها گروهیست که علنا در برابر مردم ایران به جنگی تمام عیار پرداخت و حتی در شکنجه و اعتراف گیری از اسیران ایرانی مستقیما دست داشته و نمونه بسیاری برای معرفی هست که ستوان حسین سعادت از اسیران ارتش ایران در جنگ تحمیلی یکی از آن هاست و اگر لازم باشد دهها مورد دیگر هم برای معرفی وجود دارند
گروه های کوچکی مثل پان ایرانیست سلطنت طلبان و دیگر گروه هائی که قارچ گونه و به دنبال کسب نانی رشد کرده اند نیز از جمله ضربه زنندگان به مبارزات واقعی مردم ایران هستند
پس باور کنیم که به علت ناقص کردن نوزاد انقلاب حکومت برخاسته از این نقص به بالندگی نخواهد رسید و سردمدارانش دیر یا زود بستگی به همت مردم دارد٬ باید در عزای از دست دادن این طفلی که در آغاز بسیار مزکی بود و حرامزاده اش کردند بنشینند
مردم باید به خود امیدوار بوده و در انتظار قهرمان نباشند چون نه کاوه و نه بابک قهرمان نبودند و با "مردم قهرمان شدند" و تاریخ ما پر از قهرمانانیست که هیچکس تصور حضور آنان را در صحنه پیکار بر علیه ظلم نمی کرد. یعقوب لیث صفار از کسانی بود که برمهاجمان تاخت و ثابت کرد که این قوم وحشی با تمام ددمنشی شکننده هستند باقر خان و ستار خان قهرمان نبودند با مردم قهرمان شدند این جوانانی که خونشان به دست ضحاک زمان خمینی جنایتکار و متعاقب آن به دست ملیجک ابترش ریخته شد با مردم قهرمان شدند و نامشان قسمت درخشان تاریخمان را پر میکند نباید از سردار جعفریها و رادان ها وحشت داشت "دزد بسیار ترسوست" باور کنید خامنه ای خواب راحت ندارد و این را نیز باور کنید از کروبیها و موسوی ها و خاتمی ها که ابزار دست هاشمی هستند کاری برای ملتمان بر نمی آید و باور کنید با مسالمت جبونانه نمیتوان به مقابله با دیکتاتوری جابرانه رفت ما مردم با کمک هم میتوانیم اینبار بر حاکمان ظلم و جور تاخته و از بطن حق خواهی طفل "آزادی" را در دامان خود پرورانده و به بالندگی برسانیم تا مرگ دژخیمان را در خجلت از خویشتن پلیدشان شاهد باشیم
پس دل از نهضت های قلابی و سران نهضت قلابی تر و هر نوع حرکت منفعت طلبانه بریده و به نهضت سبز مردمی ایمان بیاوریم و یقینا پیروز خواهیم شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر