در چند روز اخیر به انواع و اقسام گوناگون در باب انتخابات خواندیم و شنیدیم بعضی سینه چاک کردند و بعضی دیگر که توصیه داشتند به ضرورت خالی نکردن میدان...
خوب نظر هست و به قولی دمکراسی یعنی این که هرکس بتواند در فضائی سالم و آزاد ابراز عقیده و نظر کند و حتی اگر چرند گوئی هم کرد مزاحمش نشوند بسیار خوب نظر هر دو طرف چه مخالف و چه موافق شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران محترم ولی چرا یک نفر حتی به فکرش نرسیده بگوید چرا؟ به چه چیز؟ و به چه کس؟ و به چه اصلی باید پای بند بود تا به میدان آن موضوع یا مورد پا گذاشت! حرف از شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نیست حرف بر سر موجودیت نظامیست که از ریشه باطل است و فاسد هیچ چیزش مطابق با حتی کوچکترین اصول انسانی پذیرفته شده نیست چرا کسی نمی گوید که انتخابات یعنی چه؟ انتخاب برای چه موضوع یا چه جریانی؟ وقتی ریشه گندیده چه حرفی درباره میوه میتوان زد؟ شما خواهید گفت این نظام موجودیتی ملموس دارد قبول چرا ملموسش کردیم و کردید؟ در داخل کشور چه تعداد کاسه لیسان در تمام اقشار جامعه وجود دارند؟ و در خارج از کشور آیا کسی هست که کاسه لیس نباشد؟ روشنفکر ما عقیم شده وگرنه باید خیلی زودتر تنها وقتی که به پلید بودن فکر و عمل حکومت مذهبی پی بردند آنقدر شهامت داشتند که تحت هیچ شرایطی به موجودیت و ادامه حیات این نظام فکر نمی کردیم و نمی کردند و با مرگ تک تک مردم ایران موجب مرگ این حکومت میشدند مگر در همین دوران معاصر ندیدیم که مردمانی شهرشان را آتش زدند تا به دست نیروی بیگانه نیفتد مگر نیستند کسانی که برای پایداری مبانی اعتقادیشان به راحتی جانشان را در عملیات مختلف تقدیم مرامشان می کنند؟ واز شما سئوال میکنم خطرناکترین فاسد ترین بیرحم ترین دشمن مردم ایران مگر غیر از این حکومتیان اشغالگر هستند که ناموس وشرف و عزت و پاکدامنی و حیا و آبرو و فرهنگمان را به تاراج می دهند. نگاه کنید به گدا پروری این حکومت در ایران و خوار و ذلیل کردن مردم به دست خودشان قصه دو بند و نیم چرب دیگر برای ما کهنه شده پس چرا ایستاده ایم و فرو رفتن تخماق را در مقعدمان نظاره می کنیم و مطلقا به فکر چاره نیستیم تمامی روشنفکران و دست به قلم ها و بلند گو به دهان ها در خارج ایران خواسته و نا خواسته آب به آسیاب این حکومت میریزند و مجیز گویش هستند مصداق حکایت آن مردی هستند که کسی بر او می سپوخت کاردی بر کمرش دید و از علت حمل سلاح را پرسید٬ مرد گفت این کارد را بسته ایم تا اگر کسی برما نظر بد داشت او را بزنیم فاعل گفت من که نظر بدی ندارم گفت نه بابا کارتو بکن! این روشنفکران خارج نشین به تمامی آن مردند و در خصوص اصلاح شدن نظام و چرندیاتی از این دست حرف میزنند من از مجاهدین خلق بیزارم ولی در این وانفسا حرکت قهری آنان را می پسندم و کاش گروهی آزاد اندیش این صفت را داشت نه گروهی بدتر از آخوند ها که درست "مردم" را هدف قرار می دهند و دشمن خونی ایرانی هستند
چرا تمام روشنفکران داخل وخارج چهره اشان را به خون خضاب نمی کنند؟ چرا هر ایرانی به خود خیانت می کند وهر شیخ مفت خور را یک دشمن نمی بیند مگر رد صلاحیت رفسنجانی را یک خدعه نمی بینید این همان جنایتکاریست که در زمان قدرتش بزرگترین جنایات را در حق مردم ایران روا داشت
مسخره است که نخبگان ما در چنبره خدعه این دشمنان قسم خورده ایران وایرانی به اسارتی خود خواسته و بهتر است بگویم اسارتی از سر خود فروختگی گرفتارند
خشونت را باید کسانی نفی کنند که در برابر دشمن قرار ندارند خودی در برابر خودی نباید خشونت کند ولی در مقابل این تبهکاران دزد٬ عدم خشونت یعنی بی غیرتی حرف از شرکت یاعدم شرکت در انتخابات یعنی خود را به خواب زدن ودر خواب به فاحشگی تن دادن وادای خوابیدگان را در آوردن ما ایرانیان باید از همه چیزمان بگذریم ابائی از مردن و گرسنگی نداشته باشیم زن و فرزندمان را برای نابودی دشمن رها کنیم و تا سرنگونی کامل این اراذل با آنها بجنگیم و پس از پیروزی یک کودک شیر خوار آخوند زاده و آخوند صفت را زنده نگذاریم و همگی را مثله کنیم ما باید کینه را یاد بگیریم ما باید دشمن کشی را اولین و آخرین هدف خود قرار دهیم باید از گوشت بدن آخوند سگان را تغذیه کنیم باید دروغگوئی تاریخی اینها را برملا کنیم باید یکبار برای همیشه به تاریخ بفهمانیم نمی شود با ما شوخی کرد تاریخ که هیچ مردم کوچکترین وعقب افتاده ترین کشور دنیا به کشور ما به ملت ما برای تن در دادن به حکومت این جانیان ودلقکان تمسخر می کنند در هر کشوری تجاوز به ما را سهل می دانند هر کشوری که از ما به هرجهت ناراحت است داعیه حمله به ما را سر میدهد مهاجرین کشورهائی که ما با پول مردم ایران در سیاستشان دخالت می کنیم از زبان مردمانشان که در داخل کشورشان هستند مراتب نفرت خودرا از ایرانی ابراز می کنند وچقدر باید زحمت کشید تا به آن ها گفت این ما نیستیم که به شما آسیب میرسانیم این حکومت اشغالگر ایران است که باثروت مردم ایران چنین می کند ولی این استدلال هم پذیرفتنی نیست چون ما مردم اجازه داده ایم که این بی ناموس ترین وکثیف ترین قشر انسان نماها بر ما حکومت کنند
روشنفکر وظیفه ندارد شرکت یا عدم شرکت در انتخابات را در ایران تجزیه تحلیل کند روشنفکر باید روح حماسه را در کالبد مردم ایران که فعلا لاشه شده بدمد به ایرانی بفهماند باید خونش را چون نهری روان کند و سیلی بیافریند تا آخوند در آن خفه شود ایرانی باید غیرتش را که در حال حاضر گربه خورده پیدا کند آن را در وجودش زنده کند گریبان از چنگ فاسق ناموسش بیرون کشد و خشونت درسیست که امروز باید آموخته شود کینه ها را باید تیز کرد آنقدر تیز که بعد از قرن ها هم کسی هوس نکند ایران و ایرانی را بی ناموس کند این آقای مشیری هرچند که از سواد مناسبی برخوردار نیست ولی قابل تقدیر است چون به نوعی ریشه آخوند را هدف قرا داده و همین موجودیت فعلی و کم سوادی و کم خردیش شرف دارد به میلیون ها بهنودها احمد زاده ها شازده رضای دوم ون گهدار ها و.. امثال این پا اندازان خود فروخته
ایران میماند وایرانی چون ققنوس دوباره از آتش نکبت آخوند به پا خواهد خواست ولی چرا این باز سازی این رجعت به انسان بودن را نسل امروز با کین توزی ودشمن کشی فراهم نکند؟
ماباید به هر قامت ایستاده ای چه قامت یک درخت چه تیر چراغ برق چه مناره های کثیف مساجد چه بر دستان به آسمان گشوده نیالوده٬ لاشه چنین حیوانات انسان نما را بیاویزیم ما باید در دریای خون خود تن شستشو کنیم وباید مرداب ها از خون آخوند وآخوند دوست وروشنفکر بی غیرت درست کنیم
نوشتن از سر درد میتواند بازگوئی سخن تمامی دردمندان باشد زیرا در کشور من که همسربه حریف داده از فرط فقر وجود دارد٬ خیل فرزند وبرادر وخواهر از دست داده وجود دارد٬ رفاه طلبان و بی غیرتان مرفه لاشخور وجود دارد... باید روشنفکر در جمعیت حالت هیستریکی "جمع ستمدیده" را ایجاد کند تا در نعره های انتقام جوئی ملت شرف برباد رفته٬ نسل آخوند واخوند صفت منفجر شوند بترکند از صدر مشروطیت در احزاب کمونیست در گروه های مخالف مسلح و در هیچ یک از احزاب وگرو ه ها و در سلنطت تمامی شاهان سرزمین من که هرکدام فاسد تر از دیگری بوده اند بپاخاستنی خوب دیده نشده... بک باره باید یک صفحه تاریخ برای همیشه به حماسه کین توزی ما مردم ستمدیده بر علیه همه ستمگران و در راس آن طایفه ی دین فروشان به خاک و خون کشیده شوند وتمام سازه های منتسب به آنها بدون توجه به آثار تاریخی آنها با خاک یکسان شود این کار شاید قدم کوچکی باشد در جهت آموزش انسان در زمین برای کمک به مهاجرت خدای دین فروشان شود چون تا این کشتار تا این کین توزی وجار زدن آن در جهان نباشد خدای ملعونی که پیامبران دروغپرداز به زمین آورده اند کماکان در زمین جا خوش کرده وآش همین آش خواهد بود وکاسه همین کاسه
به جای هر حرفی برای خونبارش جار بزنید نه یک تن دو تن بلکه تمامی آخوند های ادیان مختلف و در آغاز اسلام را مستحق مثله شدن اعلام کنید انتخابات بی معنیست و شرکت یا عدم شرکت مردم در انتخابات ابلهانه انتخابات باید میدان بزرگی برای کشتار انخاب باشد میدانی که در آن عمامه ها به خون کثیف آخوند رنگین شود وایضا روشنفکران تحلیلگر انتخابات!
خوب نظر هست و به قولی دمکراسی یعنی این که هرکس بتواند در فضائی سالم و آزاد ابراز عقیده و نظر کند و حتی اگر چرند گوئی هم کرد مزاحمش نشوند بسیار خوب نظر هر دو طرف چه مخالف و چه موافق شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران محترم ولی چرا یک نفر حتی به فکرش نرسیده بگوید چرا؟ به چه چیز؟ و به چه کس؟ و به چه اصلی باید پای بند بود تا به میدان آن موضوع یا مورد پا گذاشت! حرف از شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نیست حرف بر سر موجودیت نظامیست که از ریشه باطل است و فاسد هیچ چیزش مطابق با حتی کوچکترین اصول انسانی پذیرفته شده نیست چرا کسی نمی گوید که انتخابات یعنی چه؟ انتخاب برای چه موضوع یا چه جریانی؟ وقتی ریشه گندیده چه حرفی درباره میوه میتوان زد؟ شما خواهید گفت این نظام موجودیتی ملموس دارد قبول چرا ملموسش کردیم و کردید؟ در داخل کشور چه تعداد کاسه لیسان در تمام اقشار جامعه وجود دارند؟ و در خارج از کشور آیا کسی هست که کاسه لیس نباشد؟ روشنفکر ما عقیم شده وگرنه باید خیلی زودتر تنها وقتی که به پلید بودن فکر و عمل حکومت مذهبی پی بردند آنقدر شهامت داشتند که تحت هیچ شرایطی به موجودیت و ادامه حیات این نظام فکر نمی کردیم و نمی کردند و با مرگ تک تک مردم ایران موجب مرگ این حکومت میشدند مگر در همین دوران معاصر ندیدیم که مردمانی شهرشان را آتش زدند تا به دست نیروی بیگانه نیفتد مگر نیستند کسانی که برای پایداری مبانی اعتقادیشان به راحتی جانشان را در عملیات مختلف تقدیم مرامشان می کنند؟ واز شما سئوال میکنم خطرناکترین فاسد ترین بیرحم ترین دشمن مردم ایران مگر غیر از این حکومتیان اشغالگر هستند که ناموس وشرف و عزت و پاکدامنی و حیا و آبرو و فرهنگمان را به تاراج می دهند. نگاه کنید به گدا پروری این حکومت در ایران و خوار و ذلیل کردن مردم به دست خودشان قصه دو بند و نیم چرب دیگر برای ما کهنه شده پس چرا ایستاده ایم و فرو رفتن تخماق را در مقعدمان نظاره می کنیم و مطلقا به فکر چاره نیستیم تمامی روشنفکران و دست به قلم ها و بلند گو به دهان ها در خارج ایران خواسته و نا خواسته آب به آسیاب این حکومت میریزند و مجیز گویش هستند مصداق حکایت آن مردی هستند که کسی بر او می سپوخت کاردی بر کمرش دید و از علت حمل سلاح را پرسید٬ مرد گفت این کارد را بسته ایم تا اگر کسی برما نظر بد داشت او را بزنیم فاعل گفت من که نظر بدی ندارم گفت نه بابا کارتو بکن! این روشنفکران خارج نشین به تمامی آن مردند و در خصوص اصلاح شدن نظام و چرندیاتی از این دست حرف میزنند من از مجاهدین خلق بیزارم ولی در این وانفسا حرکت قهری آنان را می پسندم و کاش گروهی آزاد اندیش این صفت را داشت نه گروهی بدتر از آخوند ها که درست "مردم" را هدف قرار می دهند و دشمن خونی ایرانی هستند
چرا تمام روشنفکران داخل وخارج چهره اشان را به خون خضاب نمی کنند؟ چرا هر ایرانی به خود خیانت می کند وهر شیخ مفت خور را یک دشمن نمی بیند مگر رد صلاحیت رفسنجانی را یک خدعه نمی بینید این همان جنایتکاریست که در زمان قدرتش بزرگترین جنایات را در حق مردم ایران روا داشت
مسخره است که نخبگان ما در چنبره خدعه این دشمنان قسم خورده ایران وایرانی به اسارتی خود خواسته و بهتر است بگویم اسارتی از سر خود فروختگی گرفتارند
خشونت را باید کسانی نفی کنند که در برابر دشمن قرار ندارند خودی در برابر خودی نباید خشونت کند ولی در مقابل این تبهکاران دزد٬ عدم خشونت یعنی بی غیرتی حرف از شرکت یاعدم شرکت در انتخابات یعنی خود را به خواب زدن ودر خواب به فاحشگی تن دادن وادای خوابیدگان را در آوردن ما ایرانیان باید از همه چیزمان بگذریم ابائی از مردن و گرسنگی نداشته باشیم زن و فرزندمان را برای نابودی دشمن رها کنیم و تا سرنگونی کامل این اراذل با آنها بجنگیم و پس از پیروزی یک کودک شیر خوار آخوند زاده و آخوند صفت را زنده نگذاریم و همگی را مثله کنیم ما باید کینه را یاد بگیریم ما باید دشمن کشی را اولین و آخرین هدف خود قرار دهیم باید از گوشت بدن آخوند سگان را تغذیه کنیم باید دروغگوئی تاریخی اینها را برملا کنیم باید یکبار برای همیشه به تاریخ بفهمانیم نمی شود با ما شوخی کرد تاریخ که هیچ مردم کوچکترین وعقب افتاده ترین کشور دنیا به کشور ما به ملت ما برای تن در دادن به حکومت این جانیان ودلقکان تمسخر می کنند در هر کشوری تجاوز به ما را سهل می دانند هر کشوری که از ما به هرجهت ناراحت است داعیه حمله به ما را سر میدهد مهاجرین کشورهائی که ما با پول مردم ایران در سیاستشان دخالت می کنیم از زبان مردمانشان که در داخل کشورشان هستند مراتب نفرت خودرا از ایرانی ابراز می کنند وچقدر باید زحمت کشید تا به آن ها گفت این ما نیستیم که به شما آسیب میرسانیم این حکومت اشغالگر ایران است که باثروت مردم ایران چنین می کند ولی این استدلال هم پذیرفتنی نیست چون ما مردم اجازه داده ایم که این بی ناموس ترین وکثیف ترین قشر انسان نماها بر ما حکومت کنند
روشنفکر وظیفه ندارد شرکت یا عدم شرکت در انتخابات را در ایران تجزیه تحلیل کند روشنفکر باید روح حماسه را در کالبد مردم ایران که فعلا لاشه شده بدمد به ایرانی بفهماند باید خونش را چون نهری روان کند و سیلی بیافریند تا آخوند در آن خفه شود ایرانی باید غیرتش را که در حال حاضر گربه خورده پیدا کند آن را در وجودش زنده کند گریبان از چنگ فاسق ناموسش بیرون کشد و خشونت درسیست که امروز باید آموخته شود کینه ها را باید تیز کرد آنقدر تیز که بعد از قرن ها هم کسی هوس نکند ایران و ایرانی را بی ناموس کند این آقای مشیری هرچند که از سواد مناسبی برخوردار نیست ولی قابل تقدیر است چون به نوعی ریشه آخوند را هدف قرا داده و همین موجودیت فعلی و کم سوادی و کم خردیش شرف دارد به میلیون ها بهنودها احمد زاده ها شازده رضای دوم ون گهدار ها و.. امثال این پا اندازان خود فروخته
ایران میماند وایرانی چون ققنوس دوباره از آتش نکبت آخوند به پا خواهد خواست ولی چرا این باز سازی این رجعت به انسان بودن را نسل امروز با کین توزی ودشمن کشی فراهم نکند؟
ماباید به هر قامت ایستاده ای چه قامت یک درخت چه تیر چراغ برق چه مناره های کثیف مساجد چه بر دستان به آسمان گشوده نیالوده٬ لاشه چنین حیوانات انسان نما را بیاویزیم ما باید در دریای خون خود تن شستشو کنیم وباید مرداب ها از خون آخوند وآخوند دوست وروشنفکر بی غیرت درست کنیم
نوشتن از سر درد میتواند بازگوئی سخن تمامی دردمندان باشد زیرا در کشور من که همسربه حریف داده از فرط فقر وجود دارد٬ خیل فرزند وبرادر وخواهر از دست داده وجود دارد٬ رفاه طلبان و بی غیرتان مرفه لاشخور وجود دارد... باید روشنفکر در جمعیت حالت هیستریکی "جمع ستمدیده" را ایجاد کند تا در نعره های انتقام جوئی ملت شرف برباد رفته٬ نسل آخوند واخوند صفت منفجر شوند بترکند از صدر مشروطیت در احزاب کمونیست در گروه های مخالف مسلح و در هیچ یک از احزاب وگرو ه ها و در سلنطت تمامی شاهان سرزمین من که هرکدام فاسد تر از دیگری بوده اند بپاخاستنی خوب دیده نشده... بک باره باید یک صفحه تاریخ برای همیشه به حماسه کین توزی ما مردم ستمدیده بر علیه همه ستمگران و در راس آن طایفه ی دین فروشان به خاک و خون کشیده شوند وتمام سازه های منتسب به آنها بدون توجه به آثار تاریخی آنها با خاک یکسان شود این کار شاید قدم کوچکی باشد در جهت آموزش انسان در زمین برای کمک به مهاجرت خدای دین فروشان شود چون تا این کشتار تا این کین توزی وجار زدن آن در جهان نباشد خدای ملعونی که پیامبران دروغپرداز به زمین آورده اند کماکان در زمین جا خوش کرده وآش همین آش خواهد بود وکاسه همین کاسه
به جای هر حرفی برای خونبارش جار بزنید نه یک تن دو تن بلکه تمامی آخوند های ادیان مختلف و در آغاز اسلام را مستحق مثله شدن اعلام کنید انتخابات بی معنیست و شرکت یا عدم شرکت مردم در انتخابات ابلهانه انتخابات باید میدان بزرگی برای کشتار انخاب باشد میدانی که در آن عمامه ها به خون کثیف آخوند رنگین شود وایضا روشنفکران تحلیلگر انتخابات!