نهضت سبز را میبایست در حالتهای متفاوت و از چند منظر نگاه کرد شاخص ترین جنبه ی این نهضت را میتوان به نام جنبش سبز مردم نامگذاری کرد که همیشه در روح و روان ایرانی بوده و امروز تحت این جنبشی که پس از انتخابات مهندسی شده از سوی حاکمیت بپا خاست جریان دارد و تا نیل به پیروزی کماکان ادامه خواهد داشت حتی اگر جمهوری اسلامی با تمام اقتدار پوشالیش تاخیری ناچیز در روند این پیشرفت به وجود آورد. سوِء مدیریت چه در سیاست خارجی چه در زمینه داخلی از جمله مقابله با مردم کینه توزی با منتقدین تمامیت خواهی٬ اعدام زندان ضرب وشتم معترضین وگرانی واستیصال وفقر٬ از بین رفتن آبروی ایران در مجامع جهانی و بی اعتبار شدن قدرت ملت ما در صحنه های سیاسی بین المللی کاهش ارزشهای ملی و تاریخی ما در برابر دید جهانیان مقابله ی تحقیر آمیز دولت هائی که قبل از روی کار آمدن جمهوری اسلامی جزو مجیز گویان کشور ما بودند٬ علیرغم اینکه موجب تاسف است همه وهمه در عین حال به جریان نهضت سبز مردم سرعت خواهد بخشید و کنار رفتن پرده از چهره حکومت اسلامی نیز خود مسرت بخش است
بارزترین موضع نهضت سبز مردم اینست که آبشخور آن روان مردم است اکثر افرادی که در نهضت سبز مردم حضور داشته و از تمام وجود هزینه پرداخت کرده و میکنند فارغ از اندیشه ی رسیدن به قدرت و یا یافتن جایگاهی در هرم قدرتی هستند که در آینده و پس از سر نگونی این رژیم زمام امور را در دست میگیرد٬ اما یک مورد مهم را باید با هوشیاری زیر نظر داشت و آن نگاهی به جریانات تاریخیست که بر این مملکت گذشته
تاریخ این ایام را هرکس که خواهد خواند
جز این سخن از ما نخواهد راند
این نسل سر در گم
بر توسن اندیشه هاشان لنگ
فرسنگ در فرسنگ
جز سوی ترکستان نمی رانند
تاریخ پیش از خویش را باری نمی خوانند
یکی از دردهای مملکت ما اینست که حتا تحصیل کرده هایش تاریخ را دوست نداشته و جدی نمیگیرند. ملتی که گذشته اش را نمی خواند و نمیداند باید همه چیز را دوباره و چند باره تجربه کند و این کار با وقت اندک امکان پذیر نیست مثلا در دوران ساسانی پایه و بنیان اخلاقی سست میشود و حکومت ضمن فرو رفتن در نخوت و غرور بیجا در تجمل گرائی و غارت ملت آنقدر پیشرفت دارد که قومی پا برهنه بی فرهنگ گرسنه٬ ارکان پر کبکبه و دبدبه اش را ویران میسازد و مردم هم نسبت به فاجعه چندان بی تفاوت اند که دیگر برایشان فرقی ندارد مورد هجوم چه کسانی قرار گرفته اند (مانند بعضی که از حمله آمریکا برای بیرون راندن آخوند با آرزومندی میگویند بی توجه به عواقب این میل نابخردانه) و ما آنقدر زیر سلطه میمانیم تا یک مغول می آید و دستگاه خلافت را جمع میکند و صدالبته این مغول با اشتباهی دیگر از ما به مملکتمان سرازیر میشود و همینطور ادامه دارد تا میرسیم به نهضت مشروطه.. که آن هم متعلق به مردم بود سردار و سالار ملیش نه با سواد بودند نه روشنفکر و تمام نهضت مشروطیت ختم شده بود به تبریز و محله امیرخیز و سنگر باقر خان و ستار خان و چون ما مردم تاریخمان را دور میریزیم و یک نسل دو نسل بعد همه چیز یادمان میرود٬ فراموش کردیم که نهضت مشروطه ی مردم پس از موفقیت از دستشان بیرون آورده شد و روحانیون و روشنفکران همراهشان مشروطه را به انحراف کشاندند و متعاقبا از درون آن دیکتاتوری رضا خان بیرون آمد و همین تراژدی غم انگیز در انقلاب 57 رخ داد و آخوندها و روشنفکران با شورش انقلاب مردم را از آن خود کردند و دیدیم و میبینیم که تا به امروز چه بر سرمان آورده اند
و دوباره که به استبداد تازه گرفتار شده ایم که خود وحشتناکترین نوع آن در طول تاریخ کشورمان هم هست و مردم از سر رنج و مسکنت و مسمومیت پیشرفته ی اجتماعی خیزشی را آغاز کرده اند مجددا در کنار آن نهضت سبزی علم شده که در صدد سرقت فداکاری مردم است از پول های دزدی یک فرد به تنور این نهضت بدلی میدمند برایش اساسنامه مینویسند تا دو باره آیت الله جدیدی به یاری پول باد آورده ملت و حمایت روشنفکران اساسنامه نویس٬ حاصل اراده ی مردم برای تغییر و بدست گیری سرنوشتشان را باردیگر به زیر بکشند و بر گرده اشان سوار شوند
پس ما مردم کی برمیگردیم تا نگاهی به تاریخ بیندازیم؟ نهضت سبز مردم در شرف به سرقت رفتن از سوی طیفی است که متشکلند از سیاستمداران ورشکسته٬ آخوند های مغبونی که سهمشان داده نشده٬ و قلم به مزدانی که به دنبال پیدا کردن ته کاسه ای هستند برای لیسیدن و هیچکس نمیخواهد باور کند که صاحب این نهضت مردمی هستند که قربانی شده و قربانی داده اند
اگر بار دیگر به هرگونه آخوند اعتماد نشود٬ اگر مردم دنبال قهرمانان قلابی و روشنفکران خود فروخته راه نیفتند آنوقت قیامی که برای آزادی و شرافت خود نموده اند به ثمر خواهد رسید و چون اکثریت ملت ایران با شرف و دیگر خواه هستند نه خویشتن خواه بیگانه پرست و نه کسانی که برای به کام رسیدن خود ابائی از ناکامی ملت ندارند باید سدی شوند در راه کسانی که مترصدند از آب گل آلود ماهی چاق و چله بگیرند و باز برای دوره های تلخ دیگری بر دوش اهالی یک کشور جا خوش کنند
بارزترین موضع نهضت سبز مردم اینست که آبشخور آن روان مردم است اکثر افرادی که در نهضت سبز مردم حضور داشته و از تمام وجود هزینه پرداخت کرده و میکنند فارغ از اندیشه ی رسیدن به قدرت و یا یافتن جایگاهی در هرم قدرتی هستند که در آینده و پس از سر نگونی این رژیم زمام امور را در دست میگیرد٬ اما یک مورد مهم را باید با هوشیاری زیر نظر داشت و آن نگاهی به جریانات تاریخیست که بر این مملکت گذشته
تاریخ این ایام را هرکس که خواهد خواند
جز این سخن از ما نخواهد راند
این نسل سر در گم
بر توسن اندیشه هاشان لنگ
فرسنگ در فرسنگ
جز سوی ترکستان نمی رانند
تاریخ پیش از خویش را باری نمی خوانند
یکی از دردهای مملکت ما اینست که حتا تحصیل کرده هایش تاریخ را دوست نداشته و جدی نمیگیرند. ملتی که گذشته اش را نمی خواند و نمیداند باید همه چیز را دوباره و چند باره تجربه کند و این کار با وقت اندک امکان پذیر نیست مثلا در دوران ساسانی پایه و بنیان اخلاقی سست میشود و حکومت ضمن فرو رفتن در نخوت و غرور بیجا در تجمل گرائی و غارت ملت آنقدر پیشرفت دارد که قومی پا برهنه بی فرهنگ گرسنه٬ ارکان پر کبکبه و دبدبه اش را ویران میسازد و مردم هم نسبت به فاجعه چندان بی تفاوت اند که دیگر برایشان فرقی ندارد مورد هجوم چه کسانی قرار گرفته اند (مانند بعضی که از حمله آمریکا برای بیرون راندن آخوند با آرزومندی میگویند بی توجه به عواقب این میل نابخردانه) و ما آنقدر زیر سلطه میمانیم تا یک مغول می آید و دستگاه خلافت را جمع میکند و صدالبته این مغول با اشتباهی دیگر از ما به مملکتمان سرازیر میشود و همینطور ادامه دارد تا میرسیم به نهضت مشروطه.. که آن هم متعلق به مردم بود سردار و سالار ملیش نه با سواد بودند نه روشنفکر و تمام نهضت مشروطیت ختم شده بود به تبریز و محله امیرخیز و سنگر باقر خان و ستار خان و چون ما مردم تاریخمان را دور میریزیم و یک نسل دو نسل بعد همه چیز یادمان میرود٬ فراموش کردیم که نهضت مشروطه ی مردم پس از موفقیت از دستشان بیرون آورده شد و روحانیون و روشنفکران همراهشان مشروطه را به انحراف کشاندند و متعاقبا از درون آن دیکتاتوری رضا خان بیرون آمد و همین تراژدی غم انگیز در انقلاب 57 رخ داد و آخوندها و روشنفکران با شورش انقلاب مردم را از آن خود کردند و دیدیم و میبینیم که تا به امروز چه بر سرمان آورده اند
و دوباره که به استبداد تازه گرفتار شده ایم که خود وحشتناکترین نوع آن در طول تاریخ کشورمان هم هست و مردم از سر رنج و مسکنت و مسمومیت پیشرفته ی اجتماعی خیزشی را آغاز کرده اند مجددا در کنار آن نهضت سبزی علم شده که در صدد سرقت فداکاری مردم است از پول های دزدی یک فرد به تنور این نهضت بدلی میدمند برایش اساسنامه مینویسند تا دو باره آیت الله جدیدی به یاری پول باد آورده ملت و حمایت روشنفکران اساسنامه نویس٬ حاصل اراده ی مردم برای تغییر و بدست گیری سرنوشتشان را باردیگر به زیر بکشند و بر گرده اشان سوار شوند
پس ما مردم کی برمیگردیم تا نگاهی به تاریخ بیندازیم؟ نهضت سبز مردم در شرف به سرقت رفتن از سوی طیفی است که متشکلند از سیاستمداران ورشکسته٬ آخوند های مغبونی که سهمشان داده نشده٬ و قلم به مزدانی که به دنبال پیدا کردن ته کاسه ای هستند برای لیسیدن و هیچکس نمیخواهد باور کند که صاحب این نهضت مردمی هستند که قربانی شده و قربانی داده اند
اگر بار دیگر به هرگونه آخوند اعتماد نشود٬ اگر مردم دنبال قهرمانان قلابی و روشنفکران خود فروخته راه نیفتند آنوقت قیامی که برای آزادی و شرافت خود نموده اند به ثمر خواهد رسید و چون اکثریت ملت ایران با شرف و دیگر خواه هستند نه خویشتن خواه بیگانه پرست و نه کسانی که برای به کام رسیدن خود ابائی از ناکامی ملت ندارند باید سدی شوند در راه کسانی که مترصدند از آب گل آلود ماهی چاق و چله بگیرند و باز برای دوره های تلخ دیگری بر دوش اهالی یک کشور جا خوش کنند